زنده تا ابد

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

تمسخر شیعیان با تحریف عاشورا در کتاب تاریخ دمشق

01 آذر 1393 توسط صادقپور

نويسنده تاريخ دمشق يك جلد از تاريخ مفصل خويش را به عاشورا و امام حسين (ع) اختصاص داده است. به اين ترتيب كه در مجموع ۴۰۱ روايت در اين باره گزارش مي كند كه اگر ۱۵۰ روايت تكراري را حذف كنيم، تنها ۲۵۰ روايت مي ماند كه از آن ميان حدود ۳۰ روايت مربوط به سال شهادت و مدت عمر آن حضرت است و در حدود ۲۰ روايت مربوط به پيشگويي هايي است كه از رسول خدا (ص) و امام علي (ع) در كشته شدن امام حسين (ع) آورده است و نزديك به ۵۰ روايت نيز در مورد كارهاي عجيب و غريبي است كه پس از كشته شدن امام حسين (ع) رخ داده است و بيش از ۹۰ روايت هم درباره فضايل و مناقب امام حسين (ع) است كه در نوع خود بي نظير و بسيار جالب توجه است. نتيجه اينكه فقط در حدود ۱۰ روايت در مورد مقتل و چگونگي شهادت امام حسين (ع) و كيفيت برخورد سپاهيان عمر ابن سعد و جنايت ها و وحشيگري هاي آنان نسبت به شهداي كربلا و حوادث خونبار عاشورا است. حاصل سخن اينكه با اين تنظيم حساب شده، ابن عساكر دست به سه تحريف بزرگ زده است:

۱. از ميان صدها روايت و اخبار مفصلي كه حاكي از وحشيگري و جنايت هاي تكان دهنده سپاهيان يزيد در فاجعه عاشورا است، تنها به ۱۰ روايت كوتاه قناعت كرده است تا آيندگان و اتباع يزيد را با اين جنايت هاي بسيار دلخراش به محاكمه تاريخ نكشند؛ زيرا اين كار موجب تقبيح يزيد به صورت مستقيم و بدون واسطه، و خلفاي پيشين به صورت غير مستقيم و با واسطه مي شد و اين كاري است كه ابن عساكر به هيچ وجه تن به آن نداده و بهتر آن ديده است كه تنها با نقل ۱۰ روايت از فاجعه اي به آن بزرگي بگذرد.

۲. در مقابل، دو برابر آن يعني ۲۰ روايت درباره پيشگويي پيامبر (ص) و علي (ع) از كشته شدن حسين (ع) به دست داده است تا در خيال خوانندگان تاريخش چنين بگنجاند كه اما حسين (ع) ناچار از كشته شدن بود؛ چرا كه تقدير و خواست خدا از پيش بر قتل حسين (ع) مقدر شده بود و پيامبر (ص) و امام علي (ع) بارها از آن خبر داده بودند. پس مقصر اصلي نه يزيد كه تقدير و سرنوشت است و اين تحريف با توجه به اينكه بيشتر اهل سنت قايل به جبر بوده و انسان را در كارهاي خود مختار نمي دانند. بخوبي مي توانست يزيد را از اين جرم عظيم تبرئه و حسين (ع) را مجبور به كشته شدن نشان دهد.

۳. با نقل ۵۰ روايت كه حاكي از امور عجيب و غريب است، خواسته است كه شيعيان را مردماني نامعقول و خرافي نشان دهد. وي در حقيقت با اين ترفند ماهرانه كه به ظاهر مقدس مي نمايد حماسه عاشورا را استهزا كرده است. مفهوم اين اخباري كه وي روايت كرده در موارد زير خلاصه مي شود:

۱. آسمان در سوگ حسين (ع) گريست.
۲. از آسمان خاك هاي سرخي فرو ريخت.
۳. ستارگان هنگام روز پديدار شدند.
۴. هيچ سنگي از روي زمين برداشته نشد مگر آنكه از زير آن خون تازه بيرون آمد.
۵. آسمان به مدت هفت شبانه روز در تاريكي به سر برد.
۶. خورشيد هر صبح و شام، شعاع هاي خونيني بر ديوارها مي تابانيد.
۷. در آسمان چيزي همانند خون ديده مي شد.
۸. ستارگان به يكديگر برخورد مي كردند.
۹. فردي كه مردم را به كشته شدن حسين بشارت مي داد، كور شد.
۱۰. از آسمان باران خون مي باريد.
۱۱. از ديوار دارالاماره خون سرازير مي شد.
۱۲. ديوارهاي بيت المقدس با خون آغشته شد.
۱۳. در روز حادثه هر شتري در اردوگاه كشته مي شد، ميان گوشت آن آتش بود.

ابن عساكر هيچ سخني از حكمت قيام عاشورا و اهداف مقدس امام حسين (ع) به ميان نمي آورد، اما اين همه روايت شگفت آور را پس از قتل حسين (ع) نقل مي كند. يكي از پژوهشگران معاصر در اين باره مي نويسد:

در مورد اين روايت بايد گفت قبل از آنكه در منابع شيعه ديده شود، بيشتر در منابع اهل سنت به چشم مي خورد. كساني چون هيثمي، ترمذي، ابن حنبل، ابن سعد، ابن عساكر، ذهبي كه از نخبگان و سرآمدان مورخان و محدثان به نام و متعصب اهل سنت هستند، نيز اين روايات و امور غريب را ذكر كرده اند.

در اين ميان دو تن از مورخان مشهور شامي، يعني ابن عساكر و ذهبي، با وجودي كه گزارش هاي مستند و قابل توجهي درباره مقتل حسين (ع) هست كه عمدتاً حاكمان اموي را زير سوال برده و چهره آنان را رسوا مي سازد، آنها را ذكر نكرده و به طور گذرا از آن گذشته اند؛ ولي روايات فراواني در مورد اين گونه امور غريب و حوادث غير طبيعي و خارق العاده به دنبال هم رديف مي كنند.

اگر واقعاً به دور از تعصب به اين مسائل بنگريم، چگونه مي توانيم توجيه كنيم اين را كه مورخان ياد شده كه چندان گرايشي به ائمه، سلام الله عليهم، و نيز امام حسين (ع) نداشته و بيشتر جانب حاكمان اموي و دشمنان اهل بيت را مراعات مي كنند، به ثبت اين گونه روايات پرداخته و تمايل بيشتري نشان داده اند؟ آيا ذكر غرايب ياد شده نمي تواند چهره شيعه و اعتقادات آنان را زير سوال ببرد؟ آيا آن مورخان نخواسته اند واقعه عاشورا و هدف قيام حسين (ع) را تحت الشعاع اين مسائل قرار دهند؟ آيا اين سخن پيامبر (ص) در جواب مردمي كه مي انديشيدند با مرگ فرزند او، ابراهيم، كسوف پديد آمد، در منابع شيعه و سني ثبت نشده است كه فرمود: ستارگان و كواكب به خاطر مرگ هيچ احدي كسوف يا خسوف نمي كنند؟

آيا تاكنون انديشيده ايم كه آوردن اين گونه گزارش ها در منابع اسلامي، يعني به هم خوردن ستارگان، طلوع نكردن خورشيد، باريدن خون از آسمان و غيره، مسلمانان و به ويژه شيعه را در نظر مردم جهان افرادي كوته فكر، خرافي و عاري از عقل معرفي مي نمايد؟ آيا آنان نخواهند گفت اگر چنين حوادثي رخ داده بود، امروز ديگر از نظام هستي اثري نبود؟ و نيز اگر اين معجزات الهي پس از شهادت امام حسين (ع) رخ داد، چرا قبل و يا هنگام شهادت ايشان چنين نشد و خداوند كمك هاي خود را از حضرت اباعبدالله (ع) دريغ فرمود؟

آيا وقتي علي اصغر شهيد شد، امام سر به آسمان بلند نكرد كه «خدايا اگر كمك خود را زا ما برداشته اي اين مصيبت ها را ذخيره اي براي آخرت ما قرار بده» و نيز اگر كسي با گفتن خبر شهادت حسين (ع) يا شادي، به وسيله شعاع ستارگان كور مي شود، چرا قاتلان او كه با چنين بي رحمي، او و يارانش را كشته و با اسب بر او تاختند، چنين نشدند؟

نكته آخر اينكه چرا اين گونه حوادث طبيعي را قبل از آن در تاريخ اسلام نمي بينيم؟ آيا حضرت حمزه عموي بزرگوار رسول خدا (ص) و بزرگترين حامي اسلام در كارزار اُحد به گونه اي مظلومانه مُثله نشد و توسط پليدترين مشركان سينه اش از هم ندريد و جگرش پاره پاره نشد؟ آيا علي (ع) به گونه اي مظلومانه در محراب به شهادت نرسيد؟ آيا حسن جگرش پاره پاره نشد؟ در هر حال قضاوت را به عهده خوانندگان مي گذاريم كه خود بينديشند و قضاوت كنند.

ابن عساكر علاوه بر تحريفات ديگري كه درباره عاشورا ساخته با اين سه ترفند حساب شده به تحريف كلي عاشورا و قيام حسين (ع) دست زده است. اين در حالي است كه ابن عساكر كسي است كه در ميان مورخان شامي، گفته مي شود «تقريباً بي طرف و منصف» بوده است! اگر منصف و بي طرفش چنين كند كه ديديم، از غير منصف و طرفدارش چه توقعي مي توان داشت؟

منبع: افکار نیوز

 نظر دهید »

مرثیه مدام

01 آذر 1393 توسط صادقپور

دل زمین و زمان را خدا تکان می داد     مکان، امانت خود را به لامکان می داد

زلال آب فرات آشکار و آینه وار     سر بریده خورشید را نشان می داد

گلوی نازک سرباز کوچک اسلام      خدنگ حرمله را در خود آشیان می داد

خدا به زینب کبری در این مصیبت سرخ       دلی به وسعت دریای بیکران می داد

به او که شیر زنی بود از سلاله نور      نشان صبر به عنوان قهرمان می داد

مدام مرثیه می خواند و می گریست فرات      عزیز فاطمه وقتی که تشنه جان می داد

 نظر دهید »

فرهنگ عاشورا

24 آبان 1393 توسط صادقپور

قصود، مجموعه مفاهيم، سخنان، اهداف و انگيزه‏ ها، شيوه‏ هاي عمل، روحيات واخلاقيات والايي است که در نهضت کربلا گفته شده يا به آنها عمل شده يا در حوادث آن ‏نهضت، تجسم يافته است.اين ارزش ها و باورها هم در کلمات سيد الشهدا «ع‏» و اصحاب و فرزند متجلي است، هم در رفتارشان در جريان آن قيام.فرهنگ عاشورا را بايد از کساني ‏آموخت که دست و دلشان و فکر و عملشان در کار عاشورا بوده است.پيش از آنکه‏ ديگران و نسل هاي بعدي و تحليل‏ گران پس از واقعه بخواهند فرهنگ عاشورا را معرفي‏ کنند، در حرف ها و هدف هاي خود نقش آفرينان حماسه کربلا، اين فرهنگ، بوضوح مطرح ‏شده است و بي واسطه آن را نشان مي‏ دهد.اين فرهنگ را از خلال زيارت نامه‏ ها، مقتل ها، رجزها، خطبه‏ ها و نيز بررسي حوادث و رخدادهاي عاشورا مي‏ توان استخراج کرد و همين فرهنگ است که در هر جا و در ميان هر قومي باشد، کربلا آفرين مي‏ گردد و انسان ها را مبارزاني با ستم و مدافعاني نسبت به حق تربيت مي‏ کند.
فرهنگ عاشورا همان زير بناي عقيدتي و فکري است که در امام حسين‏ «ع‏» و شهداي‏ کربلا و اسراي اهل بيت‏ «ع‏» بود و سبب پيدايش آن حماسه و ماندگاري آن قيام شد. مجموعه آن باورها و ارزش ها و مفاهيم را مي‏ توان در عنوان هاي زير خلاصه کرد: مقابله با تحريف دين، مبارزه با ستم طاغوت ها و جور حکومت ها، عزت و شرافت انسان، ترجيح مرگ‏ سرخ بر زندگي ذلت بار، پيروزي خون بر شمشير و شهادت بر فاجعه، شهادت طلبي وآمادگي براي مرگ، احياء فريضه امر به معروف و نهي از منکر و سنت هاي اسلامي، فتوت وجوانمردي حتي در برخورد با دشمن، نفي سازش با جور يا رضايت به ستم، اصلاح طلبي‏ در جامعه، عمل به تکليف به خاطر رضاي خدا، تکليف گرايي چه به صورت فتح يا کشته‏ شدن، جهاد و فداکاري همه جانبه، قرباني کردن خود در راه احياء دين، آميختن عرفان باحماسه و جهاد با گريه، قيام خالصانه براي خدا، نماز اول وقت، شجاعت و شهامت دربرابر دشمن، صبر و مقاومت در راه هدف تا مرز جان، ايثار، وفا، پيروزي گروه اندک ولي‏ حق بر انبوه گروه باطل، هواداري از امام حق و برائت و بيزاري از حکام جور، حفظ کرامت امت اسلامي، لبيک گويي به فرياد استغاثه مظلومان، فدا شدن انسان ها در راه ارزش هاو… .
براي تک تک محورهاي ياد شده، مي‏توان از سخنان امام حسين‏ «ع‏» و اصحابش، يا نحوه عمل و موضع گيري و جهاد و شهادتشان سند آورد و اين فرهنگنامه را مستندترساخت.[1] اين فرهنگ غني و متعالي هم در حماسه سازان عاشورا بود، هم بايد در پيروان‏ امام حسين‏ «ع‏» و مدعيان هم خطي با جريان عاشورا و تداوم آن راه باشد و عاشورائيان، هم ‏هوادار حرکت هاي در راستاي قيام کربلا باشند و هم بيزاري از ادامه دهندگان راه دشمنان‏ سيد الشهدا «ع‏» را نشان دهند، چرا که راضيان به آن جنايت ها نيز ملعونند.در زيارت‏ عاشوراست: «فلعن الله امة سمعت بذلک فرضيت به…» فرهنگ عاشورا، خط‏ «ولايت وبرائت‏» است.


پی نوشتها :
[1] کتاب «پيام هاي عاشورا» از جواد محدثی، انتشارات مرکز تحقيقات اسلامي سپاه، حاوي هفتاد و پنج پيام عاشورايي در زمينه هاي اخلاقي، سياسي، عرفاني، تاريخي، اعتقادي و احياگري است.

 نظر دهید »

تحریف و آسیب ها

24 آبان 1393 توسط صادقپور

تحریف و آسیب ‏ها متوجه هر پدیده اجتماعی و به ویژه تحریف مربوط به قیام حسینی و عزاداری، اساسا از بعد جامعه شناختی، معلول علت هایی در درون آن جامعه ‏اند که شناخت درست آن‏ها، نخستین و شاید مهم‏ترین گام برای برخورد مناسب با آن باشد. از این رو، ما نیز در ابتدا باید به طرح ریشه‏ ها و عوامل ایجاد و گسترش تحریف و آسیب‏ ها متوجه موضوع مورد بحث بپردازیم. بنابراین، عوامل یاد شده را با طرح مثال‏ هایی بدین صورت بر می‏ شماریم:

1. دگرگونی فضای اجتماعی و تغییر در گفتمان عاشورا

یکی از آسیب‏ هایی که به شدت متوجه فرهنگ عاشوراست، آسیبی است که از راه تغییرات زمانه به وجود می‏ آید. از آن جا که فرهنگ عاشورا و عزاداری، سنتی اجتماعی در درون جامعه شیعی است، به ناچار ممکن است با تحول زمان، تغییر پذیرد. همین موضوع است که وظیفه اندیشوران و دل بستگان فرهنگ ناب عاشورایی را دو چندان می‏ کند ؛ اگر چه بی نهایت کاری سخت و سترگ به شمار می‏ آید. اگر نگاهی به ادبیات منثور و منظوم عاشورا در دوره‏ های مختلف بیفکنیم، خواهیم دید که تا حدود بسیاری، رابطه‏ای متقابل و متعامل میان رویکردهای عاشورا با وضع اجتماعی ـ سیاسی ویژه هر دوره‏ ای وجود دارد. فرضیه این نظریه آن است که دگرگونی شرایط وضعیت و منطق هر زمان، تأثیری عمیق بر نگرش غالبی مردمان آن عصر دارد و این تغییرات در سنت‏هایی اجتماعی به ویژه سنت‏ های دینی چون فرهنگ عاشورا و عزاداری نقش به سزایی دارد. بر این اساس گفته می‏ شود «دوره‏ هایی که جامعه شیعی، جامعه سیاسی و کنش گرا از نظر اجتماعی است، قرائت و ادبیات عاشورا، صبغه‏ ای سیاسی و فعال به خود گرفته و وجه مبارزه‏ جویانه و حماسی عاشورا، شاخصه فرهنگ مکتوب یا شفاهی، منظوم یا منثور سیاسی می‏ گردد و در شرایطی که به هر دلیل و سبب اجتماعی ـ تاریخی، جامعه شیعی غیر سیاسی و «پولیتیزه» می‏ شود، وجه فاجعه بار، غم‏ انگیز، سوگوارانه و منفعلانه عاشورا بر جسته می‏ گردد.»(1) از این دست می ‏توان در سده‏ های نخست تاریخ شیعه، ادبیات حماسی و انقلابی شاعران حماسه سرای شیعی چون فرزدق، کمیت اسدی، سید حمیری و دعبل خزائی و مقتل‏ هایی چون مقتل ابی مخفف و ارشاد را مشاهده کنیم.
در دوران آل بویه و سلجوقی، ادبیات عاشورا، غیر حماسی و غیر سیاسی می‏ شود که در آثار سنایی، کسایی و قوامی رازی و نیز کتاب‏ هایی چون اللهوف علی قتلی الطفوف می‏ بینیم. در فاصله زوال ایلخانان تا تأسیس صفویه، شاهد سیاسی شدن جامعه شیعی و به تبع آن، حماسی شدن ادبیات عاشورا هستیم که ادبیات نهضت را رقم می‏ زند.
با تبدیل شدن نهضت به نظام در دوران صفویه، بار دیگر قرائت غیر سیاسی و غیر حماسی از عاشورا برتری یافته، این وضعیت تا پایان دوران رضا خان ادامه می‏ یابد. از شهریور 1320 تا اواخر جنگ تحمیلی ایران و عراق، دوباره رویکرد حماسی اوج می‏گیرد این رویکرد آثار کسانی چون امام خمینی (ره)، محمد تقی شریعتی، آیت الله کاشانی، آیت الله طالقانی، فدائیان اسلام، شهید مطهری، مهندس بازرگان، دکتر علی شریعتی است.
از اواخر جنگ به این سو، به تدریج با فروکش کردن تکاپوی انقلابی، گفتمان عاشورا نیز به تدریج و در مراتبی غیر حماسی و غیر سیاسی شد. البته این نظریه، به حتم نمی ‏تواند تمامی مسایل مرتبط با فرهنگ عاشورا را توضیح دهد و پرسش‏ هایی چند نیز در برابر آن، قابل طرح است. البته می‏ توان آن را یکی از عمده‏ ترین ـ و نه تمامی ـ عوامل تحریف‏ زا دانست ؛ چرا که در هر یک از این دوره‏ ها، که فرهنگ عاشورا به تبع جامعه، سیاسی و یا غیر سیاسی می‏ شود، ابعاد دیگر آن مورد غفلت قرار می‏ گیرد و نیز تحریف‏ های لفظی و معنوی بر اساس گفتمان رایج زمان در آن صورت می‏ گیرد. برای مثال در فضای سیاسی، همه ابعاد فرهنگ عاشورا، سیاسی، ایدئولوژیک و کار کردی شده و بر آن اساس تفسیر می‏ شود. یا در فضای غیر سیاسی، این ابعاد به بعد عاطفی و احساسی فروکاسته می‏ شود که هر یک از این دو رویکرد در بردارنده تحریف فرهنگ عاشورا است.

2. تبیین نشدن فلسفه صحیح قیام

یکی از عوامل بنیادین وقوع تحریف لفظی و معنوی و ورود آسیب‏ های متعدد به ساحت فرهنگ عاشورا و عزاداری سید الشهدا (ع)عدم تبیین و تشریح آموزه‏ های ناب عاشورایی و اهداف و فلسفه نهضت عاشورا در میان مردم است. این نقص متوجه نخبگان و دانشورانی است که مرجع توده مردم به شمار می‏ آیند که به طور عمیق و همه جانبه در عاشورا اندیشه نکردند و به درستی به تشریح و تبلیغ آن نپرداختند؛ به تک بعدی نگری پرداختند یا میدان را به غیر اهل واگذاشتند. به همین سبب بود که فلسفه سازی‏ های انحرافی در میان مردم و حتی در میان خواص رواج یافت و در ادبیات شعری و غیر شعری نیز تبلور یافت. این موضوع که خود یک تحریف معنوی عمده است، زمینه ساز بسیاری از تحریف‏ های لفظی نیز قرار گرفت. شهید مطهری در این راه، از دو فلسفه تراشی انحرافی برای قیام ابا عبدالله (ع)نام می‏ برد. نخست این که شهادت امام حسین (ع)را، کفاره گناهان امت و دوست داران عترت و هدف از قیام را، تنها آمرزش و شفاعت گناهکارانی که ولایت و محبت آن حضرت را دارند، دانسته‏ اند.(2)
این تفسیر از قیام، کاملاً شبیه به برداشت مسیحیان از ـ به زعم خود ـ کشته شدن حضرت عیسی و بلکه رونوشتی از آن است. «مسیحیت بر این باور بود که همان طور که مردم در آسیب وضعی گناه شرکت دارند، یک نماینده از بشریت می‏ تواند کفاره این گناه باشد… و عیسی کفاره آن آسیب را یک بار و برای همیشه محقق ساخت.»(3)
شهید مطهری با اشاره به این تفسیر، به نقد آن می‏ پردازد و می‏ گوید: «شهادت آن حضرت به عنوان کفاره گناهان امت واقع شد! امام حسین (ع)شهید شد که اثر گناهان را در قیامت خنثی کند و به مردم از این جهت آزادی بدهد. در حقیقت مقابل این عقیده، باید گفت امام حسین (ع)دید که یزیدها و ابن زیاد و شمر و سنان‏ ها هستند، اما عده شان کم است ؛ خواست کاری بکند که بر عده این‏ ها افزوده شود». «اباعبدالله که برای مبارزه با گناه کردن قیام کرد، ما گفتیم قیام کرد تا سنگری برای گنه کاران باشد. گفتیم حسین (ع)یک شرکت بیمه تأسیس کرد. بیمه چه؟ بیمه گناه. گفت ایها الناس! هر چه می‏ توانید بد باشید من بیمه شما هستم».(4)
این تفسیر از دیر باز تا کنون در میان مردم رواج داشته و دارد و بخش قابل توجهی از ادبیات عاشورا را تشکیل می‏ دهد و در اشعار، تعزیه‏ ها، منبرها و… بازگو می‏ شود.
در واقع این برداشت، برداشتی انحرافی و منحط از موضوع شفاعت ائمه اطهار به ویژه امام حسین (ع)است که به سبب عدم طرح درست و مناسب آن و آمیخته شدنش با عقاید و عادت‏ های سطحی مردم، این چنین مسخ شده است. از این رو، نمونه‏ های این تفکر را فراوان در ادبیات عاشورا مشاهده می‏کنیم:
فتحعلی شاه:
… بادا فدای خاک رهش صد هزار جان
چون کرد جان به امت عاصی فدا حسین(5)
وصال شیرازی:
… دلی می‏خواست یزدان تا سرش زیب سنان گردد
که در هنگامه محشر شفیع عاصیان گردد(6)
یکی از تعزیه‏ ها:
…برای عذر گناهان شیعه پدرم رضا
شدم که به خون دست و پازند پسرم(7)
سروش اصفهانی:
…بهر شفاعت گنه دوستان خویش
کردیم سینه را هدف تیر حادثات(8)
همان طور که می‏ نگریم، در این جا منطق قیام و شهادت، منطق فداست. امام حسین (ع)همانند مسیح فدا شده است تا امت را از ترس جهنم برهاند. همین و بس. بر این اساس است که خواب‏ ها و نقل‏ های عجیب واگویه و ساخته می‏ شود. مانند این داستان که دزدی که کارش غارت کاروان‏ ها بود، در سر راه قافله زایران کمین کرد، ولی خوابش برد و کاروان رفت. در همین حال خواب دید که او را به طرف جهنم می‏ برند، ولی جهنم از پذیرش او امتناع می‏ کند. علت آن نیز این بود که گرد و غبار زایران کربلا بر تن و لباس او نشسته است. سپس شعری نیز برای آن درست کرده‏ اند که:
فان النّار لیس لمسّ جسما
علیه غبار زوار الحسین(9)
تحریف دومی که در راستای بحث ما صورت گرفته، یک سره جنبه الهی و قدسی و آسمانی بدان بخشیدن و آن را در حد یک دستور خصوصی فروکاستن است. البته این در واقع، خارج ساختن اندیشه و رفتار امام حسین (ع)از چارچوب مکتب است که عدم قابلیت پیروی و بهره‏ گیری را به همراه دارد و در نهایت، به عقیم سازی فرهنگ عاشورا می ‏انجامد. وقتی قیام منحصر به امام (ع)شد، دیگر هیچ آموزه عام دیگر شمولی را نمی‏ توان از آن به دست آورد. جهاد، امر به معروف ونهی از منکر، شهادت‏ طلبی، مبارزه جویی و… دیگر قابلیت استنتاج از قیام را نمی‏ یابد.

3. تمایل به اسطوره سازی و افسانه پردازی

تمایل بشر به افسانه‏ پردازی و اسطوره سازی، از دیگر عوامل ایجاد و گسترش تحریف در تاریخ و فرهنگ عاشورا است. شاید شهید مطهری (ره) نخستین کسی باشد که این عامل را به عنوان یکی از عوامل تحریف بر شمرده است.
ایشان می‏ گوید: «در بشر یک حس قهرمان پرستی هست که در اثر آن، درباره قهرمان‏ های ملی و قهرمان‏ های دینی افسانه می‏ سازد… قسمتی از تحریفاتی که در حادثه کربلا صورت گرفته، معلول حس اسطوره سازی است. اروپایی‏ ها می‏ گویند در تاریخ مشرق زمین، مبالغه‏ ها و اغراق ‏ها زیاد است و راست هم می‏ گویند».(10) شهید مطهری ابتدا به افسانه سازی‏ هایی در مورد بو علی سینا و شیخ بهایی اشاره می‏ کند که بو علی صدای چکش مسگرهای کاشان را از اصفهان می‏ شنیده است.(11)
هم چنین داستان هرات و وجود 21 هزار احمد یک چشم کله پز را در آن مثال می‏ آورد.(12) افسانه مجروح شدن پر جبرئیل در جنگ خیبر بر اثر اصابت ضربت شمشیر علی (ع)و دو نیم شدن کامل «مرحب خیبری» و نفهمیدن خودش،(13) رساندن تعداد لشکریان کوفه به ششصد هزار سوار و یک میلیون و ششصد هزار نفر پیاده (14)، 72 ساعت بودن روز عاشورا(15)، رساندن عدد کشته شده‏ های به دست امام حسین (ع)را به سیصد هزار نفر و تعداد کشته‏ های به دست ابوالفضل را به بیست و پنج هزار نفر و نیز کشته شدگان به دست بقیه یاران به 25 هزار نفر (16) و داستان حضور هاشم مرقال - که در جنگ صفین به شهادت رسید- در جریان کربلا (17)، از نمونه ‏های اسطوره سازی و افسانه ‏پردازی هستند.
این‏ ها همه از حس اغراق، مبالغه گویی و شخصیت سازی در خصوص بزرگان سرچشمه می‏ گیرد، به گمان این که با این کار، چیزی بر عظمت آن شخصیت می‏ افزایند. شهید مطهری با دردمندی می‏ گوید: «این حس اسطوره سازی خیلی کارها کرده است. ما نباید یک سند مقدس را در اختیار افسانه سازها قرار دهیم… ما وظیفه داریم حال برای هرات هر کس هرچه می‏ خواهد بگوید، «ولی» آیا صحیح است در تاریخ حادثه عاشورا، حادثه‏ ای که ما دستور داریم هر سال آن را به صورت یک مکتب زنده بداریم، این همه افسانه وارد شود؟»(18)

4. برخورد عاطفی صرف با مقوله عزاداری

شاید جدی‏ ترین و اصلی ‏ترین عامل ورود آسیب‏ های متعدد در بنیاد و بنیان فرهنگ عاشورا، اکتفا نمودن به برخورد عاطفی صرف و دوری گزیدن از برخورد عقلانی با مقوله قیام و عزاداری باشد. این مسئله، سبب بروز تحریف وسیع لفظی و معنوی است که اندیشه اصیل عاشورایی و حسینی را به پژمردگی می‏ کشاند.
بی شک در صحنه عاشورا، از سوی امام و یارانش، شاهد عاطفی‏ ترین صحنه‏ ها، و از سوی لشکریان کوفه، شاهد جنایت بارترین و دهشتناک‏ ترین وقایع هستیم. از این رو، حادثه عاشورا، بعد عاطفی قوی ای دارد که از این جهت، می‏ توان آن را یک تراژدی دانست. البته این تنها یک رویه از صحنه عاشوراست که در آن جنایت موج می‏ زند. عاشورا صحنه دیگری نیز دارد که سرشار از حماسه و زیبایی است و حسین (ع)و یارانش قهرمان آن اند.
ولی در فرهنگ عامه، بیش تر شاهد حضور پر رنگ بعد تراژدیک عاشورا هستیم، به گونه‏ ای که تا حدودی عرصه را بر بعد حماسی تنگ ساخته است .
آن چه بیش از همه در زبان مردم شنیده می‏ شود، واژه‏ های غریب، مظلوم، تشنه، بی کس و مانند این الفاظ است و تشنگی، بی آبی، بی یاری و غربت امام (ع)بسامد بالایی در فرهنگ عامیانه دارد.
البته منظور تخطئه کلی این مسایل نیست که این خود بعدی از ابعاد عاشوراست، بلکه منظور، غلبه این نوع نگرش بر ذهنیت توده مردم است که کم‏تر از این سطح گذر می‏ کند.
این پرداختِ افراطیِ بعد عاطفی قیام، سازنده و پردازنده بیش‏تر تحریف‏ های لفظی و معنوی فرهنگ عاشورا بوده است. جالب این است که این تفکر، با تناقضی آشکار و جدی رو به روست. از سویی، امام را به تمامی آسمانی و ملکوتی معرفی می‏ کند و از سوی دیگر، هنگام مقایسه، امام را به تمامی فرهنگ عامیانه خود محک می‏زند و آن حضرت را همانند یکی از افراد این فرهنگ می‏ انگارد. از این روست که بسیار گفته می‏ شود عزاداری امام حسین علیه‏ السلام، به دلیل تسلای خاطر حضرت زهرا (ع)است؛ چون ایشان همیشه در بهشت بی ‏تابی می‏ کند و هزار و چهار صد سال است که آرام ندارد.
شهید مطهری رحمه الله با تندی به این ایده می ‏تازد و می‏ گوید:
آیا این حرف مسخره نیست. بعد از هزار و چهار صد سال، هنوز حضرت زهرا (س)احتیاج داشته باشد، در صورتی که به نص خود امام حسین (ع)به حکم ضرورت دین، بعد از شهادت امام حسین علیه السلام، ایشان و حضرت زهرا (س)نزد یکدیگرند. مگر حضرت زهرا (س)بچه است که بعد از هزار و چهارصد سال هنوز بر سر خود بزند(19).
بر این اساس، عزاداری، نوعی خدمت و تسلای خصوصی و عاطفی شمرده می‏ شود. نکته دیگری که به جهت سیطره روح عاطفی صرف پدید می‏ آید،این است که امام حسین علیه‏ السلام فرد بی تقصیر، بی یار، مظلوم و بی پناهی نمایانده می‏ شود که به طرز فجیعی به دست ظالم ها و اشقیا به شهادت رسیده و از دست رفته و به قول شهید مطهری نفله شده است.(20) بنابراین، باید بر امام از دست رفته گریست و عزاداری کرد .همان طور که گفته شد، عمده تحریف لفظی نیز در همین راستا به وجود آمده است. چون غرض این است که بر امام حسین (ع)که بی جهت کشته شده و هنگام شهادت، مادر نیز نداشته است، بگرییم. از این رو، روضه او هر چه جان سوزتر و دل گدازتر بیان شود، به این هدف نزدیک‏تر است و دل مادرش حضرت زهرا را بیش‏تر شاد و خنک می‏ کند.
جعل داستان عروسی حضرت قاسم در روز عاشورا، باید در همین راستا ارزیابی شود؛ چون داستان عروسی داماد سیزده ساله‏ای که پس از عروسی، هدف شمشیرها قرار می‏ گیرد و کشته می‏ شود و سر از پیکرش جدا می‏ گردد، بسیار جان‏سوز خواهد بود.
داستان عروسی قاسم (ع)برای نخستین بار در روضة الشهدای کاشفی آمده است(21) و منتخب طریحی (22) نیز آن را نقل کرده و از آن پس، به دلیل همین بعد قوی عاطفی و اشک گیر، به شدت رواج یافته است، به طوری که برای قاسم (ع)حجله عروسی ساختند و در وسط عزاداری نقل پخش می‏ کردند. این قصه حتی در اشعار فارسی نیز نمود داشته است. عمان سامانی که یکی از عالی‏ ترین منظومه‏ های عاشورایی را سروده است نیز از این تحریف مصون نمانده و با مهارتی شگفت، داستان جعلی عروسی قاسم را با این شعر تصویر کرده است:
باز دارم راحت و رنجی به هم
متحد عنوانی از شادی و غم
ناپرور نو عروسی هست بکر
مر مرا در حجله ناموس فکر
… آن چه قاسم را زهستی بود نقد
مر عروسش را به کابین بست عقد(23)
نمونه دیگر، داستان حضور لیلا؟ در کربلاست که بنابر نظر شهید مطهری، هیچ سندی ندارد.
از همین منظر، می‏توان داستان حضور حضرت زهرا(س) بر بالین ابالفضل (ع) هنگام شهادت آن حضرت و گفتن این سخن را که اگر مادرت نیست، من هستم، جعلی دانست ؛ زیرا در هیچ کتابی حتی کتاب‏ های مجهول نیز نیامده است. داستان حضرت رقیه نیز در همین راستا بسیار جالب توجه است.(24)
از دیگر موارد، می‏ توان به ترسیم چهره حضرت عباس (ع) بدون دست در همه نقل خواب‏ ها و منبرها اشاره کرد. شهید مطهری از همین قماش، داستانی نقل می‏ کند که زنی را که در زمان متوکل به زیارت امام حسین (ع) رفته بود، به دریا انداختند. او فریاد زد یا ابالفضل، آن گاه سواری آمد و گفت رکاب اسب مرا بگیر. زن گفت چرا دستت را دراز نمی‏کنی؟ پاسخ داد که من دست در بدن ندارم.(25) یا آن که همیشه حضرت زهرا در خواب‏ ها و مکاشفات به صورت قد خمیده و دست بر پهلو تصور می ‏شود.
افسانه هایی چون آب خواستن امام حسین (ع) در پای منبر علی (ع) و آب آوردن ابالفضل (ع) و داستان فاطمه صغرا نیز از همین دست به شمار می‏ آید.
هم چنان که ملاحظه می ‏شود، در این جعل‏ ها و تحریف‏ه ا، مؤلفه‏ هایی حضور دارند که موجب عاطفی شدن هر چه بیش‏تر عزاداری و گریه بیش‏تر می‏ شود و برای مثال، عطش و آب و یا حضور و عدم حضور مادر، سبب پر و بال دادن و پروراندن این گونه تحریف‏ ها و جعل‏ ها گشته و می‏ گردد. در حالی که اگر از برخورد عاطفی صرف پرهیز و با تاریخ و حوادث عاشورا برخورد عقلانی گردد؛ یعنی این مطالب در ترازوی عقل سنجیده شود، بسیاری از این تحریفات روی نم ی‏دهد. این موضوع، هم در ارزیابی متون قیام عاشورا و شهادت امام حسین (ع) قابلیت بهره‏ گیری دارد و هم در شنیده‏ های عزاداری. آن که بر سرش تیغ و قمه می‏ زند یا با زنجیر گران، پشتش را مجروح می‏ کند، با این نیت که هم چون حسین و یارانش باشد، اگر نیک بنگرد که شرایط حسین (ع) چگونه بود، در خواهد یافت که در آن گونه شرایط است که باید چنین کند.

5.جبر انگاری

جبر نگری درباره قیام، یکی از عوامل وقوع تحریف و ورود آسیب‏ ها در حوزه فرهنگ عاشورا و عدم بهره بردن و تعمیم آن است. جدای از سابقه طولانی جبرانگاری و تقدیر گرایی در تفکر دینی ـ اجتماعی مردم که در فرهنگ منثور و منظوم آنها تبلور نیز یافته، باید از تلاش امویان در ترویج جبر گرایی به طور عام و تعبیر جبری حادثه عاشورا به طور خاص، یاد کرد. اولین سخن ابن زیاد در هنگام مواجهه زینب کبری (س) این بود:
خدا را شکر که شما را رسوا کرد. خدا را شکر که شما را کشت و خدا را شکر که ادعاهایتان را باطل ساخت.(26)
منطق ابن زیاد در اینجا، به طور کامل، جبر گرایانه است. او می‏خواهد شهادت امام حسین(ع) را، به تقدیر و خواست خدا حواله داده، بدین ترتیب، خود را مبرا و مقرب درگاه خدا جلوه دهد. به همین سبب است که شهید مطهری، منطق جبرگرایی را، منطق ابن زیاد می‏ شمارد.(27) در واقع این چنین است که اولین گام تحریف، به وسیله قاتلان و جانیان برداشته می‏ شود.
البته با کمال تأسف در طول تاریخ، این روحیه جبری نگری، تا حدود بسیاری در فرهنگ مردم نهادینه شد؛ به طوری که در شعر و فکر بسیاری از شاعران و مرثیه سرایان نیز راه یافت. نمونه‏ های این جبر گرایی را نسبت به حادثه عاشورا و منتسب نمودن آن به چرخ، فلک، روزگار، سرنوشت، تقدیر و مانند این ها، در اشعار شاعرانی چون محتشم کاشانی و وصال شیرازی و بسیاری دیگر از شاعران به ویژه در تعزیه‏ ها می‏ توان تماشا کرد:
محتشم کاشانی:
ای چرخ غافلی که چه بیداد کرده‏ای
وزکین چه‏ ها در این ستم آبادی کرده‏ای (28)
وصال شیرازی:
ای چرخ از کمان تو تیری رها نشد
کازاده‏ای نشان خدنگ بلا نشد(29)
یا در تعزیه ‏ها می ‏شنویم که:
ای چرخ بر حسین جفایی شماره کن
ای بی‏وفا جفای پیاپی شماره کن(30)
یا:
«فلک خراب شوی بی بردارم کردی».
نیز:
«فلک چه خاک نشاندی تو بر سر زینب
چرخ بر چیده، بساط عزت ما از جفا»
و دیگر اشعار و قطعاتی که همه، حادثه را به سر نوشت و قضای روزگار حواله می‏ دهد. نتیجه این جبری گرایی، تسلیم و وادادگی است که به طور کلی و به لحاظ ماهیت با مفهوم «رضا» در فرهنگ اصیل اسلامی متفاوت است. تسلیم و رضای جبرگرایانه، کاملا منفعل است و اندیشه و عمل آدمی را فلج می ‏سازد و میوه آن، ذلت‏ پذیری، بی اندیشه بودن و بی طراوتی، و نیز توجیه این ها با پیش کشیدن جبر است.
این جبر نگری، هم چون زهری در درون فرهنگ عاشورا بوده است و آن را به رکود، سکون، انفعال و جمود کشانده است. بر این اساس، درس آموزی و پندگیری از این واقعه و بسان حسین(ع) و زینب(س) عمل نمودن، چندان معنایی نمی‏ یابد.

6.نقش حکومت‏ ها و تاریخ نگاران درباری

یکی از موضوع‏ های تحریف‏ شناسی عاشورا، شناخت نقش حاکمان جور، به ویژه امویان در تحریف واقعه عاشورا و از سوی دیگر، تحریف‏ هایی است که از طرف تاریخ نگاران طرفدار مکتب عثمانی، اموی و تأثیر پذیرفتگان از آنها به وجود آمده است. نخستین انحرافی که امویان می‏ خواستند به وجود آوردند، آن بود که شهادت امام حسین (ع) را به قضای الهی و خواست خداوندی نسبت دهند و خود را مبرا سازند. گفتار ابن زیاد با زینب کبری (س) در همین جهت است.
تحریف دوم آن بود که امویان، چه پیش از شهادت و چه پس از آن، کوشیدند تا امام (ع) را به عنوان فردی شورشی و طغیانگر بر ضد حاکم مشروع مسلمانان بنمایانند که مرتکب گناه بزرگ، یعنی خروج بر امام مسلمین شده و از این رو، خون او مباح است. تمام سعی امام (ع) نیز از ابتدای حرکت تا پایان آن، بر این است که با سخنرانی‏های افشاگرانه و روشنگر، این اتهام و تبلیغ را خنثی کند و مسیر خود را به درستی بشناساند.
تحریف دیگری که امویان بر گسترده ساختن ابعاد آن می‏کوشیدند، عید اعلام نمودن و جشن گرفتن روز عاشورا بود. برای این منظور، گفتند که عاشورا، روزی است که کشتی نوح بر زمین نشسته یا روزی است که فرعونیان در رود، غرق شدند. در حالی که اصولا عید گرفتن این روز و روزه گرفتن آن، به یهود باز می‏ گردد که این روز را «عید عاسور» نام گذاشته بودند. به همین سبب است که در زیارت عاشورا می‏خوانیم: اللهم ان هذا یوم تبرکت به بنو امیه و ابن آکلة الاکباد. البته در برابر این موضوع امامان شیعه نیز موضع‏ گیری کرده، و روزه گرفتن این روزها را ممنوع ساخته و آن را روز حزن و اندوه نام نهادند.
اما از سوی تاریخ نگاران عثمانی و اموی نیز تحریفاتی در متن و هدف نهضت عاشورا اتفاق افتاد که نمونه هایی از آن را در مکتب تاریخ نگاری در شام و ایران و برخی دیگر از تاریخ نگاران مشاهده می‏ کنیم. نمونه هایی از این تحریف‏ ها را بر می‏ شماریم:
نخست آن که کوشیدند چهره‏ ای از حسین بن علی (ع) تصویر کنند که بر اساس آن، امام فردی جنگ طلب، خشونت خواه، دوست دار خون ریزی و تند زبان بوده است و طبیعی است که قتل چنین فردی، می‏ تواند روا و جایز باشد.
تحریف دیگر، آن است که امام (ع) را دنیا خواه و حکومت طلب و قیام وی را، برای به دست آوردن دنیا و امارت معرفی کرده‏ اند، به طوری که کسانی چون عبدالله بن عمر، امام را از پی دنیا بودن باز می ‏دارند.
تحریف دیگر، در خواست ملاقات و بیعت امام حسین(ع) با یزید است که در مکاتبه عمر بن سعد با عبیدالله بن زیاد به نقل از امام (ع) آورده شده و در تاریخ دمشق ابن عساکر و در کتاب‏ هایی چون تاریخ ابن کثیر، ذهبی و دیگران گزارش شده است، در حالی که هم به لحاظ عقلی و هم تاریخی قابل خدشه است.
تحریف مهم دیگری که از سوی این تاریخ نگاران صورت پذیرفته است، تلاش برای تبرئه یزید از قتل امام حسین(ع) و مقصر جلوه دادن عبید الله بن زیاد به تنهایی است، به طوری که از گریه یزید بر امام حسین (ع)، نفرین و لعن ابن زیاد، مهربانی او با اسیران و اظهار ناخشنودی یزید از کشته شدن امام حسین (ع) سخن گفته‏ اند.البته این سخنان نیز به دلایل تاریخی معتبر دیگری که خود این گروه نیز نقل کرده‏ اند، از نظر عقل و نقل قابل خدشه است.
دلایل تاریخی ای چون بیعت خواستن یزید از امام و فرمان شدید او به حاکم مدینه ، مکاتبات میان ابن زیاد با یزید، چوب زدن یزید بر دهان مبارک امام حسین (ع)و اشعار او در این هنگام، آویختن سرهای شهیدان بر دروازه‏ های شام به مدت سه روز، همگی نشان دهنده نقش کلیدی یزید در شهادت امام حسین (ع)و عوام فریبی‏ های او پس از آن است. ضمن آن که احوالات کلی یزید و کارهای زشت او، مانند فاجعه حرّه واقم و هجوم به مکه، تردیدی در این مسأله باقی نمی‏ گذارد.
تحریف مهم دیگری که از سوی ابن خلدون و پوشش تحلیل تاریخی صورت گرفته و باید آن را تحریفی معنوی به شمار آورد، آن است که عدم موقعیت‏ سنجی و حرکت شکست خورده رابه امام نسبت می‏ دهد و در واقع، روح و هدف قیام آن حضرت را به چالش می‏ کشاند.

7. تعصب ‏های بی جا و جمود فکری

تعصب‏ های بی جا و خشک مغزی، تباه‏ گر اندیشه و فکر است و همین مسأله، از دلایل وقوع تحریف در حماسه حسینی است .
این موضوع ،از چند بعد قابل تبیین است: از یک منظر، تعصب در نقل تاریخ، که چنان چه موافق یا خلاف موضوعی باشد، در همان مسیر حرکت کرده و به پردازش دروغ یا حذف قسمت هایی از تاریخ انجامیده است. مثال آن، برخورد تاریخ نگاران عثمانی و اموی با قیام امام حسین (ع)از سویی، و ساختن نقل قول‏ ها و حکایات و روایاتی برای افزودن بر عظمت قیام عاشورا، به وسیله برخی تاریخ نویسان و مقتل نگاران از سوی دیگر است .
جزم اندیشی نیز قسم دیگری از آن است. برای مثال، تعصب بسیاری از مردم در خصوص فدا شدن امام حسین (ع)برای شفاعت گناهان دوست داران آن حضرت و نهادینه شدن آن در میان مردم، به طوری که هیچ سخنی را در این موضوع نمی‏ پذیرند و گوینده آن را سر زنش می‏ کنند، از این دست تعصبات است .
قسم دیگر، تعصب به اجرای شیوه خاصی از عزاداری است که ممکن است برای برخی به صورت رسم و سنت در آمده باشد و هر چه دیگران بابیان و دلایلی آن را نکوهش می‏ کنند، باز به دلیل همان تعصب و خشک مغزی حاضر به قبول آن نیستند و بر آن اصرار می‏ ورزند، مانند مسأله قمه زنی .

8. تمسک به روایات تسامح در ادله سنن

در بسیاری موارد، وقتی به کسانی که اخبار و روایات مجعول و نادرست نقل می ‏کنند اعتراض می ‏شود، در پاسخ، به روایات تسامح در ادله سنن استناد و تمسک می‏ کنند؛ یعنی این افراد، نوعی دلیل فقهی برای آن چه می‏ گویند و می‏ نویسند، می‏ آورند. اما باید دید که واقعیت مطلب چیست ؟
توضیح این که روایاتی داریم مبنی بر این که: «هر کس بشنود یا به او برسد که برای عملی ثوابی قرار داده‏ اند و آن عمل رابه امید رسیدن به آن ثواب به جای آورد، آن ثواب رابه او خواهد داد، هر چند پیغمبر (ص) آن را نفرموده باشد».
براین‏ اساس ،سیره علما، بر نقل اخبار ضعیف و ضبط روایات غیر صحیح در ابواب فضایل، قصص و مصایب و در یک کلام مسامحه در این مقام است ؛ چنان چه شیخ مفید در تمام ابواب مربوط به حالات ائمه، اخبار را با سند نقل می‏ کند، به جز باب مقتل ابی عبد الله (ع) البته اگر نگوییم که این موضوع، کلمه حقی است که باطل از آن اراده شده، دست کم کلمه حقی است که از آن برداشت نادرست شده است. دلایل این مسئله نیز چنین است:
1. اساسا این موضوع در جایی است که روایتی ضعیف در کتاب‏ های قدما و کسانی که نزدیک به عصر ائمه بوده‏ اند، وجود داشته باشد ؛ نه آن که جدید الاحداث و ساخته امروزیان باشد.
2. این مسئله، به حوزه ثواب و عقاب داشتن عملی باز می‏ گردد و چندان مشخص نیست که بتوان آن را، به حوزه‏ های جدید دیگر چون نقل وقایع تاریخی سرایت داد. چرا که بررسی تاریخ روش خاص خود را دارد.
3. روایت ضعیف، روایتی است که سلسله راویان یا بعضی از آنها فاسق باشند، یا برای خبر، سلسله سندی وجود نداشته باشد، و یا یکی از راویان ذکر شده باشد. ولی در نقل روایت ضعیف هم، می‏ باید نخستین نقل کننده خبر ثقه باشد، تا بتوان اخبار ضعیف او را در حوزه مستحبات و مکروهات، به دیده قبول نگریست. بنابراین، چنین نیست که از هر کسی، اگر چه دروغگو، از هر کتابی، اگر چه بی پایه، و از هر کجا، اگر چه بر دیوار مسجد، بتوان روایتی را نقل کرد.
4. بحث در این جا، در خصوص اخبار ضعیف است و تعریف اخبار ضعیف هم مشخص است؛ ولی روایات تسامح در ادله سنن، به هیچ روی اخبار موهون را در بر نمی‏ گیرد. اخبار موهون، اخباری است که موجب خدشه دار شدن ائمه یا مذهب می‏ شود. بسیاری از روضه‏ ها و نقل‏ های مورد نظر ما، نه ضعیف، که موهون هستند و نقل اخبار موهون جایز نیست!
5. در نقل روایات ضعیف نیز باید توجه داشت که آنها را با اصول استنباط اسلامی و روایات صحیح و کلیات دینی تعارض نداشته باشند.
6. مشکل و مسئله امروز و دیروز ما این است که بسیاری از مصیبت‏ های مشهور در میان مداحان، روضه خوانان و مردم، در کتاب‏ های سیره و اصحاب مناقب، حتی به نقل ضعیف هم نیامده و از مصیبت‏ ها و نقل‏های ساختگی به شمار می ‏آیند.

9. جمود تاریخی و گویا نشدن تاریخ

ابن خلدون می‏گوید:
یکی از اسباب دروغ، عجز از تطبیق اوضاع و احوال با رویدادهاست.
بر این اساس، می‏ توان یکی از عوامل تحریف واقعه را جمود در تاریخ و گویا نشدن آن به وسیله تحلیل گران شایسته و آگاه تاریخ دانست. عدم بازپروری داده‏ های تاریخی، توسط آگاهان به آن در حوزه‏ های گوناگون معارف، دو آفت عمده را در پی دارد: ایستایی، رکود و جمود در تاریخ که موجب عدم انتقال ذهنی و عینی از گذشته به حال و عدم بهره‏ گیری مناسب از آن می ‏شود که نتیجه این مسئله، پوسیدگی از درون و نیز عدم آزادگی است و دوم، بهره‏ گیری و تفسیر نادرست تاریخ، به وسیله تحلیل گران بی مایه یا مغرض است که به انحراف آن می‏ انجامد.
یکی از عوامل تحریف در فرهنگ عاشورا نیز، همین موضوع بوده و هست.
بنابراین، همواره باید ژرف نگران، بر اساس آگاهی از زمان و همه جانبه‏ نگری، با تکیه بر داده‏ های صحیح و پالایش پیرایه‏ ها و اطلاعات دقیق و عمیق، به بازپروری، باز سازی و استخراج مفاهیم نوین و استنتاج آموزه‏ های جدید برای توان‏مند ساختن فرهنگ عاشورا و عزاداری دست زنند تا از گزند جمود و خمود رهایی یابد.

10. سهل انگاری و تسامح منفی در به کارگیری روش‏ ها

تفکری که امرزه وجود دارد و در گذشته با شدت بیش‏تری جریان داشته، این است که مسایل مربوط به عزاداری سیدالشهدا (ع)و روش‏ های به کار گرفته شده در آن را، تافت ه‏ای جدا بافته از مجموعه مسایل دینی می‏ داند. از این رو، انجام آن به هر گونه‏ ای، درست است و ثواب دارد و احکام موضوعات عبادی بر آن حمل نمی ‏شود بنابراین، ریا، دروغ و… چنان چه در راه ترویج و تقویت عزاداری ابی عبد الله (ع)باشد، بی‏ اشکال است. به طور قطع ما هیچ سند دینی که بر این مسأله دلالت داشته باشد، نداریم. به نظر می‏ آید که بیش‏تر گذری روان شناختی از برخی روایات عزاداری بدین مسأله باشد که به واسطه برداشت اشتباه یا مغرضانه صورت گرفته است. برای مثال ،در روایتی از امام صادق (ع)آمده است.
… هر کس در مرثیه حسین (ع)بیتی بخواند، پس بگرید- و به گمانم فرمود - یا خود را شبیه گریه کنندگان کند، پس بهشت برای اوست.
برداشت نادرست از این نوع روایات - که کم هم نیست - موجب شد تا آن را امری غیر عبادی و توصلی (از نظر فقهی) بپندارند و هر نوع عزاداری و گریاندن و گریستن را جزء آن به شمار آورند. برخی دیگر نیز از همین نظر گاه، آن را خارج از دایره احکام دینی به شمار آوردند و در حوزه مسایل عشق قلمداد کردند؛ چنان چه یکی از عالمان دینی اصفهان نیز گفته بود:
این کار، کار عشق است ؛ ربطی به دین ندارد.
مرحوم سید عبد الحسین شوشتری، از منظری فقهی به کالبد شکافی مسأله عبادی بودن عزاداری پرداخته و طرح توصلی بودن عزاداری را، شبهه ‏ای برای گمراهی عوام دانسته است. وی دلایل تعبدی بودن امر عزاداری را، اجماع بر شرط بودن نیت در صحت و درستی آن، اصالت تعبدی بودن هر امر مأثور، استقرای تام در تعبدی بودن اعمالی از این قبیل، مانند گریه از ترس خدا و شمرده شدن عاشورا در زمره ده عملی که همه آن‏ها تعبدی هستند، بر می‏ شمارد. .وی سپس به پاسخ این شبهه که ممکن است هر دو امر توصلی و تعبدی در عزاداری جمع شده باشد، از این رو رعایت شرایط تعبدی بودن آن لازم نیست، می‏ پردازد و آن را مردود می‏ داند؛ چرا که بر این اساس ،تمام عبادت‏ های باطل، مطلوب و مشروع می‏ گردد. آن گاه می‏ نویسد:
این توهم فاسد باعث شده برای توصل به حصول ابکاء و بکاء و ایجاد آن، به هر وسیله ‏ای متوسل شود ولو به منکرات و محرمات و بدعت‏ هاو…و حال آن که عقوبت و مجازات معصیتی که در ضمن طاعتی انجام شود، مضاعف است؛ نه این که معفو باشد، چنان که امام (ع) می‏ فرماید: «اطاعت خدا نمی‏شود از آن جهت که معصیت او می‏ شود»
آری به سبب همین تسامح نارواست که گاه برخی عزاداری‏ ها، به مجمعی از گناهان و سخنان و رفتارهای نامطلوب تبدیل می‏ شود و آن چه ناسزاست، سزاوار شمرده می ‏شود. توجیه آنان نیز این است که «برای امام حسین باشد؛ ایرادی ندارد» ؛ یعنی به طور دقیق نگرش «هدف، وسیله را توجیه می‏ کند» نمود می‏ یابد و به قول شهید مطهری، می‏ گویند الغایات تبررّ المبادی ؛ نتیجه‏ ها، مقدمات را تجویز می‏ کند، در حالی که اگر هدف مقدس و مشروع است، باید وسیله‏ ها نیز مقدس و مشروع باشند؛ چرا که به طور حتم، اگر وسایل نامقدس و نامشروع باشند، در دراز مدت نتیجه معکوس خواهد داد و بیش‏تر به هدم آن هدف خواهد انجامید.
با کمال تأسف باید گفت که این انگاره، در ذهن، اندیشه و عمل برخی عالمان دینی و بسیاری از واعظان، روضه خوانان، مداحان و مردم وجود داشته و هنوز نیز وجود دارد. نمونه آن، واقعه سازی هایی است که درباره رقیّه صورت می‏ گیرد.
در حالی که در وجود شخصیتی به نام رقیه تردید وجود دارد ؛ برای وی از مدینه تا خرابه شام، تاریخ و مصیبت ساخته می ‏شود. یا زبان حال هایی که به جز نارسایی و تحریف مفهومی، تحریف تاریخ و جعل آن نیز، به شمار می‏ آید و به تدریج، به صورت واقعه و اصل تاریخی می‏ آید ؛ مانند آمدن حضرت زهرا بر بالین ابالفضل (ع) نیز در اجرای مداحی‏ ها، روضه‏ خوانی‏ ها و دسته‏ ها، هر نوع شیوه‏ای به کار برده می‏ شود و آنگاه با نام حسین (ع) توجیه می‏ شود.

11. هراس نخبگان از عوام یا عوام زدگی آنان

از جمله عواملی که در گسترش و شیوع تحریفات و آسیب‏ های عزاداری و رشد و نهادینه شدن آنها نقش داشته، سکوت یا تأیید و حمایت نخبگان دینی از این گونه مسایل بوده است. نقش و وظیفه اندیشمندان، آگاهان، بزرگان و نخبگان جامعه، به ویژه نخبگان دینی آن است که فراتر از درک عامه مردم، واقعیت‏ های سطحی و زیرین جامعه را بشناسند، عوامل رشد و انحطاط را دریابند و به موقع و با روش مناسب، از خود واکنش نشان دهند. اگر همین نخبگان، به هر جهت از انجام وظیفه خود بازمانند، کوتاهی کنند و یا دچار اشتباه شوند، سیر انحراف و انحطاط شتاب بیش‏تری می‏ گیرد.
به نظر می‏ رسد که در جریان تحریف فرهنگ عاشورا، این موضوع، یکی از عوامل تکمیل کننده و شتاب بخش باشد. دلیل آن نیز دو چیز می‏ تواند باشد:
یکی هراس نخبگان از عوام که با مخالفت و مقاومت جدی آنان روبه رو گردند و توفیقی نیابند و خود نیز جایگاه اجتماعی شان را از دست بدهند، یا آنکه اقدام در برابر آن را، بی فایده و پر ضرر دانسته‏ اند و از این رو، به ورطه «محافظه کاری» در معنای غیر مثبت آن غلتیده‏ اند.
دلیل دوم نیز همسویی کامل و همانند دیگر مردم اندیشیدن برخی از آنهاست که به عوام زدگی تعبیر می‏ شود. عالم عوام زده، نه تنها مصلح نیست و نقش اصلاحی ایفا نمی‏ کند، که در پی ساختن دستاویزی دینی و توجیه شرعی برای خرده فرهنگ‏ های عوام نیز بر می‏ آید که ممکن است از روی ساده اندیشی و یا غرض ورزی باشد.
پیرایش، پالایش و آرایش فرهنگ عمومی مردم، وظیفه نخبگان آگاه است. نقش نخبه و عالم دینی را، از جهت‏ های گوناگون می‏ توان به دیده‏ بان، پزشک جراح یا چیزهای دیگر تشبیه کرد که در این موارد، فریاد کردن و عمل کردن اگر چه با واکنش منفی نیز مواجه شود، وظیفه او است.
گاه، عدم برخورد نامناسب با این پدیده‏ های تحریف‏ آمیز، به دلیل هراس از تضعیف و یا تخریب پایه‏ ها و هنجارهای اعتقادی مردم است. البته این تحلیل، فاقد عنصر آینده نگری و دور بینی است ؛ چرا که اگر این تحریف‏ ها در آینده از پرده بیرون افتد ـ که به طور حتم چنین است ـ خطرش برای مبانی اعتقادی، صدها برابر بیش‏تر است.

12. تبدیل شدن عزاداری به عادت

این مقوله، از آسیب‏های کلی مربوط به آداب دینی است. منظور از عادت نیز، آن چیزی است که بار اندیشه‏ای، برهانی و معنایی خود را به تدریج از دست داده و به هنجارهای تکراری تبدیل شده است.
یکی از دلایل مهمی که فرهنگ عزاداری به طور کامل نتوانسته نقش خود را ایفا کند و آموزه‏ های اصلاحی و احیا گرانه قیام عاشورا را بازتاب دهد، همین موضوع است. بار عاطفی این حادثه قوی است. از این رو، ظرفیت عادت پذیری آن، به شدت افزایش می‏ یابد. بسیاری از آسیب‏ های فرهنگ عاشورا، از همین آبشخور سرچشمه می‏ گیرد. هنگامی که موضوعی به عادت تبدیل شد، دیگر برای انسان به جا آورنده آن، هدف فقط انجام آن است و با به جا آوردن آن، تخلیه روانی می‏ شود. در چنین صورتی، انتظار معنا دار بودن این عمل و پویایی آن، انتظاری بی معناست ؛ چرا که از هر تأمل عقلانی و حتی در حد افراط آن ؛ هر گونه تأمل عرفانی نیز تهی است. دیگر خود این عمل اصالت خواهد داشت و نه چیزی دیگر. این چنین است که از لحاظ اجتماعی، می‏تواند اثر نامطلوبی نیز داشته باشد ؛ یعنی نقش توجیه‏ گر و تخدیر گرانه به خود بگیرد. گاهی توجیه‏ گر کار زشت به جا آورندگان می‏ شود، گاه، دغدغه‏ های وجدان را کاهش می‏ دهد و گاه نفس ملامت‏گر را به خاموشی وا می‏ دارد.

13. آمیخته شدن فرهنگ‏ های قومی و سرزمینی با عزاداری

عزاداری، سنتی اجتماعی و مردمی است. از این رو، هر ملتی و هر سرزمینی، از پیش شکل خاص عزاداری خود را دارد و عزای امام حسین (ع) را، بر همان پایه تبیین و تعریف می‏ کند. البته به تلقین‏ ها و نمادهایی نیز دست می‏ یازد، ولی قالب اصلی و کلی، همان قالب عزاداری خویش است. بدین جهت، نه تنها شکل و ظاهر و ریشه عزاداری به شیوه فرهنگی و قالب عزاداری سرزمین‏ ها و ملت‏ های مختلف وابسته است، که گاه روحیات و خلقیات یک قوم وملت نیز، در شکل روایت و باز سازی و تفسیر حادثه نیز مؤثر است. از این رو، همان گونه که زبان‏ ها و الفاظ از قومی به قوم دیگر، و از سرزمینی به سرزمین دیگر متفاوت است، شیوه‏ های عزاداری و شدت و ضعف آن و چگونگی برداشت و تجسم نهضت عاشورا، می‏ تواند براساس ویژگی‏ های فرهنگی و اجتماعی آنان متفاوت باشد. بدین سان، فرهنگ عزاداری مردم عراق، پاکستان، اردن، بحرین، لبنان، ترکیه و نقاط دیگر جهان، هر یک به تناسب فرهنگ کلی مردمان آن، با یکدیگر متفاوت است. اگر چه این هم سازی میان گرامی داشت امام حسین (ع) و نهضت عاشورا، با فرهنگ عزاداری کلی یک ملت و سرزمین، طبیعی به نظر می‏ رسد، باید نکته ‏ای را در نظر داشت و آن، تلاش برای هماهنگ ساختن و قاعده‏ مند کردن عزاداری سید الشهداء بر اساس فرهنگ یک ملت با فلسفه و اهداف و روح قیام است.
این موضوع ضمن آن که از ورود تحریفات خواسته و ناخواسته جلوگیری می‏ کند، به اعتلای فرهنگ عمومی جامعه نیز می‏ انجامد. البته مسئله دیگر که بسی مهم‏تر و در مسیر انحراف مؤثر است، عاریه گرفتن فرهنگ عزاداری قومی توسط قوم دیگر و ملتی توسط ملت دیگر، آن هم نه نقاط قوت که نقاط ضعف و قالب‏ های شکلی آن است. نمونه‏ های بارز آن، ورود قمه زنی از ترکیه عثمانی و یا به روایتی از مسیحیت و زنجیر زنی از هندوستان به عزاداری‏ های ایران و عراق است.

14.ضعف دانش و بینش عمومی

فقدان یا نقصان دانش و اندیشه در جامعه، زمینه ساز هر گونه انحراف و تحریفی است. در این زمینه، میزان و سطح سواد عمومی جامعه، عامل مهمی است. در این میان تعداد باسوادان جامعه، سطح سواد اقشار و گروه‏ های سنی تأثیرگذار چون جوانان، میانگین تحصیلات در جامعه، و نیز میانگین سواد نخبگان و سکان داران هدایت امور جامعه، اهمیت دارد. به یقین، در جامعه‏ ای که بیش‏تر افراد آن، بی سواد یا کم سواد باشند، میزان و شدت شیوع تحریفات و خرافات بسیار بالاست. از سوی دیگر، اظهار مطالب درست و علمی و عمیق از سوی عالمان آگاه نیز به سبب نبود قدرت هضم و درک آنها دشوار است.
مسئله دیگری که ارتباط محکمی با دانش عمومی پیدا می‏کند، بینش عمومی است که با سطح کیفی دانش و اطلاعات ارتباط دارد. هر چه سطح بینش و فرهنگ عمومی ـ که یکی از ارکان آن دانش است ـ بالا باشد، روحیه پرسشگری، نقادی و نقد پذیری و نیز درک و تحلیل موضوعات هم بالاتر خواهد بود که نتیجه آن، از بین رفتن امنیت روانی برای طرح کنندگان مطالب سست و بی پایه، و اعتلای جایگاه عالمان و واعظان آگاه و مصلح است.

پی نوشت:

1- چشمه خورشید، دفتر اول، 1374ش، ص 429.
2-حماسه حسینی، ج 1، ص 76.
3-قیام مسیحی، میشل توماس، برگردان حسین توفیقی، قم، مرکزمطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب. چ1، 1377، ص 87 ـ 89.
4-حماسه حسینی، ج 1، ص 77.
5-نگرشی انتقادی ـ تاریخی به ادبیات عاشورا، سید عبدالحمید ضیایی، تهران، نقد فرهنگ، چ1، 1381، ص 135.
6-همان، ص 135.
7-ارزیابی سوگواری‏های نمایشی، ص 385.
6-همان، ص 135.
7-ارزیابی سوگواری‏های نمایشی، ص 385.
8-دیوان سروش اصفهانی، به اهتمام محمد جعفر محجوب، تهران، امیر کبیر، چ 1، 1332، ج 2، ص 739؛ عاشورا و شعر فارسی، حسن گل محمدی، تهران، اطلس، چ 1، 1336، ص 151.
9-حماسه حسینی، ج 1، ص 95.
8-دیوان سروش اصفهانی، به اهتمام محمد جعفر محجوب، تهران، امیر کبیر، چ 1، 1332، ج 2، ص 739؛ عاشورا و شعر فارسی، حسن گل محمدی، تهران، اطلس، چ 1، 1336، ص 151.
9-حماسه حسینی، ج 1، ص 95. 10-همان، ص 41.
11-همان، ص 44.
12-همان، ص42.
13-همان ص 45.
14-همان، ج،
15-اسرار الشهادت، فاضل در بندی، ج 3، ص 43.
16-همان، ج3،ص 40.
17-محرق القلوب ،ملا مهدی نراقی، چ سنگی، صص 101-102
18-حماسه حسینی، ج1، ص41.
19-حماسه حسینی، ج1، ص46
20-همان، ج1، ص 286.
21-روضة الشهدا، ملا حسین کاشفی، تصحیح، علامه شعرانی، تهران، اسلامیه، چ 4، 1371ق، صص 321و 346.
22-منتخب طریحی، فخر الدین طریحی، قم، ص 131، بی‏تا.
23-گنجینه اسرار، عمان سامانی، تصحیح: فریدون حداد سامانی، شهر کرد، عمان، چ1، 1371ش، ص 51. سروش اصفهانی نیز شعری در این باره دارد .ر.ک: عاشورا و شعر فارسی ص 158.
24-حماسه حسینی، ج 1، ص 26.
25-همان، ص 50.
26-لهوف، سید بن طاووس، برگردان: عباس عزیزی، صص 216ـ 217.
27-حماسه حسینی، ج 1، ص 362.
28-نگرشی انتقادی ـ تاریخی به ادبیات عاشورا، ص 138.
29-همان، ص 138. 30-ارزیابی سوگواری نمایشی، صص 217ـ 221، با تلخیص.
28-نگرشی انتقادی ـ تاریخی به ادبیات عاشورا، ص 138.
29-همان، ص 138. 30-ارزیابی سوگواری نمایشی، صص 217ـ 221، با تلخیص.

منبع: پگاه حوزه

 نظر دهید »

مطهری و اصلاح در فرهنگ عاشورا

24 آبان 1393 توسط صادقپور

عاشورا و الهامات آن - در طول تاریخ - به زندگانی شیعیان رنگ و بو و محتوایی تازه بخشیده، تمامی شئون آن را متاثر ساخته، با فرهنگ روزمره آنان عجین گشته، و فرهنگی متشکل و مجزا در قد و قامتی جدید شکل داده است که ما آن را فرهنگ عاشورا می نامیم . بنابراین، فرهنگ عاشورا آن دسته از اندیشه ها، رفتارها و سنت هایی است که از حادثه عاشورا سرچشمه گرفته و حالت فردی ندارند .

در طول تاریخ و در گذر زمان، آسیب ها، تحریف ها و آفت هایی متوجه این فرهنگ بوده است که آن را از طراوت و تازگی و پاسخ گویی کامل و مداوم به نیازهای زمان بازداشته است . این مسئله ناشی از عوامل مختلفی بوده است که مهم ترین آن فلسفه بافی های انحرافی نسبت به قیام عاشورا بوده است; گرچه هرگاه غبارها و پرده پندارهای غلط به کنار رفته، این فرهنگ نقشی دگرگون ایفا نموده است که نمونه بارز آن انقلاب اسلامی ایران است .

در این میان، البته مصلحان و آسیب شناسان آگاه، بیدار، مسئولیت شناس و شجاعی بوده اند که تیرهای ملامت را از هر سو به جان خریده اند و بر آفت ها و آسیب ها تاخته اند و بر تحریفات فریاد کشیده اند . از خیل این مصلحان، استاد شهید مرتضی مطهری، چونان دیده بانی هوشیار، با فهمی استوار و بیانی گیرا، بر این نابسامانی ها و ناهنجاری ها برمی آشوبد و فریاد او، با توجه به سیر انقلاب اسلامی، تاثیری به سزا در میان اقشار مختلف مردم می گذارد .

این پژوهش، در پی آن است که دیدگاه استاد مطهری در آسیب شناسی وتحریف شناسی فرهنگ عاشورا که در این مقاله با یکدیگر همسان فرض شده اند، تبیین نماید . بنابراین چیستی و چگونگی دیدگاه شهید مطهری درباره آسیب ها و تحریفات، سئوال اصلی این پژوهش است . در پاسخ به سئوال اصلی، سئوالات دیگری، چون چیستی جایگاه فکری شهید مطهری و روش مطالعاتی ایشان، انواع و عوامل تحریف، تحریفات معنوی، فلسفه صحیح قیام، وظایف عوام و خواص و نقاط اشتراک و افتراق شهید مطهری با روشنفکران دینی و غیردینی و عالمان دینی پایگاه فکری شهید مطهری در آسیب شناسی فرهنگ عاشورا

شهید مطهری، سرفصل مستقلی از تفکرات و حرکت های اصلاحی در فرهنگ عاشورا، هم از حیث گستره و ابعاد تاثیرگذاری، و هم از جهت میزان تاثیرگذاری است . تحلیل و پژوهش وی نسبت به فلسفه قیام عاشورا و آسیب شناسی و تحریف شناسی فرهنگ عاشورا را باید به اختلاط و امتزاج دوگانه فکری استاد معطوف دانست . استاد شهید، از یک سو، شخصیتی برخاسته از پایگاه حوزه علمیه است; وی بیشتر عمر خود را صرف تحصیل و تدریس در حوزه علمیه نموده است . (1) ایشان در سن 12 سالگی به حوزه علمیه مشهد عزیمت نمود، و در سال 1316 برای تکمیل تحصیلات عازم حوزه علمیه قم شد که این اقامت، تا سال 1331 (حدود 15 سال) ادامه دارد .

در این مدت سه شخصیت در تکوین و تکمیل بنیادهای فکری استاد، نقش مهمی ایفا می نمایند که استاد نیز در مواضع مختلف، به تجلیل از این سه تن پرداخته و سهم آنان را در پرورش شخصیت فکری خویش ستوده است; این سه شخصیت بزرگوار، امام خمینی (ره)، آیت الله العظمی بروجردی و علامه سیدمحمد حسین طباطبایی هستند .

در این دوره، استاد با جدیت به یادگیری معارف غنی اسلامی می پردازد و در شعبه های مختلف آن، به خصوص فقه، اصول و فلسفه مهارت کسب می نماید . در این سال ها دو نکته مهم بسیار با اهمیت است; نخست اینکه در این دوره استاد آشنایی کامل و عمیقی با اندیشه های دینی و اسلامی پیدا می کند که این فهم عمیق، بعدها در پاسداری از خلوص دینی، خود را به وضوح نشان می دهد; ایشان در فقه و اصول به اجتهاد نایل می آیند و در فلسفه، ابتدا نزد امام خمینی (ره) مشغول تحصیل می شود سپس نزد علامه طباطبایی اندیشه فلسفی خود را به بلوغ می رساند .

از این حیث شخصیت استاد در همان زمان و در میان همگنان خویش، شخصیتی ممتاز، روشن بین و آینده نگر است . نکته دیگر آنکه هر سه این شخصیت ها که در ساخت فکری استاد نقش داشته اند، دارای گرایشات روشن بینانه، تجدیدنظرخواهانه و نقادانه نسبت به وضع موجود عزاداری ها بوده اند و خواستار تحول در آن بوده اند .

استاد مطهری، در سال 1331 شمسی، به ناچار به تهران مراجعت می کند و در آنجا به تدریس در مدرسه مروی و تحقیق و سخنرانی های علمی می پردازد . (2) در همین سال ها ایشان با حلقه های گوناگون و تیپ های مختلف روشنفکری دینی آشنا می شوند که نقطه عطفی در زندگی اجتماعی و علمی ایشان محسوب می شود; این ارتباط، پس از ورود به دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران افزایش می یابد .

در سال 1334، اولین جلسه تفسیر انجمن اسلامی دانشجویان، توسط استاد مطهری تشکیل می گردد و در سال های بعد، ایشان یکی از سخنرانان اصلی انجمن اسلامی پزشگان و مهندسین است . این ارتباط دو سویه است; از یک سو، ایشان مجالی برای طرح اندیشه ها و دغدغه های خود می یابد و از سوی دیگر، پرسش ها و دغدغه های فکری آنان بر ایشان تاثیرگذارده، زمینه هایی نو را پیش روی ایشان می گشاید . به همین جهت ایشان در سال 1346ش، به کمک چند نفر از دوستان خود، حسینیه ارشاد را تاسیس می نماید تا در آن، آموزه های بکر و نوین دینی، مجال طرح یابند و در همین حسینیه ارشاد است که بحث های مربوط به تحریف شناسی عاشورا در فروردین 1348 مطرح می گردد .

در مورد پایگاه فکری استاد باید گفت که پایگاه فکری ایشان، پایگاه یک عالم مصلح نواندیش اسلامی است; ایشان از سویی دغدغه خلوص آموزه های دینی را دارد و از سوی دیگر، دغدغه توانمندی و روزآمدی معارف دینی را در سر می پروراند که اولی به محیط حوزه علمیه و دومی به محیط دانشگاه و حلقه های روشنفکری دینی مربوط می شود در همین راستا، در اندیشه های شهید مطهری، تلفیق مباحث درون دینی با مباحث برون دینی مشاهده می شود و ایشان، هیچ گاه نگاهی یک سویه و ناقص به مسائل ندارند . در موضوع مورد بحث، یعنی آسیب شناسی و تحریف شناسی عزاداری نیز، ایشان چنین رویکردی دارد; رویکردی که هم به آسیب ها و تحریفات لفظی و هم به تحریفات معنوی توجه نشان می دهد و هر دو را به یک سو هدایت می کند .

با این همه، حرکت ایشان یک حرکت بنیادی و اصلاح گرا و به دور از افراط است . ایشان هم به دغدغه ها و نقادی های مرحوم محدث نوری توجه دارد و در آسیب شناسی عاشورا از آن بهره می گیرد و هم به دغدغه های روشنفکران دینی که بیشتر متوجه آسیب های معنوی فرهنگ عاشورا است، توجه می کند .

دوم . مفهوم، انواع و عوامل آسیب های (تحریفات) فرهنگ عاشورا

شهید مطهری حادثه عاشورا را واقعه شگفت و عظیمی معرفی می کند که فرصت طلبان و ناآگاهان همواره در صدد تحریف و منحرف نمودن آن بوده اند .

استاد شهید، از نظر لفظی، تحریف را از ماده (حرف) در زبان عربی می داند که به معنای متمایل کردن یک چیز از مسیر اصلی است; (3) یعنی معادل نسبی تغییر و تبدیل است .

در انواع تحریف، شهید مطهری بر دو نوع اصلی تکیه می کند; تحریف لفظی و تحریف معنوی . تحریف لفظی به معنای تصرف در ظاهر لفظ و سخن است و تحریف معنوی، تغییر مراد و مفهوم سخن است . (4)

ایشان سپس به کاربرد لفظ تحریف در قرآن اشاره می کند و تحریف را از نظر قرآنی به یهودیان منتسب می داند و به این آیه از قرآن اشاره می کند که می فرماید:

«افتطمعون ان یؤمنوا لکم و قد کان فریق منهم یسمعون کلام الله ثم یحرفونه من بعد ما عقلوه » (5) که قرآن طی آن تحریف در کلام خداوند را پس از فهم معنای واقعی، به یهود نسبت می دهد .

مصادیق تحریفات لفظی

چنان که بیش از این گفته شد، شهید مطهری در بخش تحریفات لفظی، به شدت از مرحوم محدث نوری و کتاب او در زمینه تحریفات عاشورا، یعنی لؤلؤ و مرجان متاثر است . (6) ایشان مصادیق تحریفات لفظی را بیشتر از لؤلؤ و مرجان نقل نموده و صراحت و شجاعت محدث نوری را تحسین می نماید .

یکی از این مصادیق، آب خواستن امام حسین (ع) در پایین منبر علی (ع) و آب آوردن عباس (ع) برای ایشان است . (7) نمونه دوم جلال و شکوه و جبروت و روی کرسی مرصع نشستن سیدالشهدا در مکه است . (8) نمونه سوم، حضور لیلا مادر علی اکبر در کربلا و نذر او که اگر علی اکبر سالم بماند، او مسیر کربلا تا مدینه را ریحان بکارد . نمونه دیگری که شهید مطهری از قول محدث نوری نقل می نماید، داستان عروسی قاسم در روز عاشورا است . (9) مصادیق دیگری که ذکر می شود، زنده شدن هاشم مرقان در روز عاشورا و داشتن نیزه ای با 60 ذرع و رقم سپاه عمر سعد به یک میلیون و ششصد هزار نفر، هفتاد ساعته بودن روز عاشورا، کشته شدن سیصد هزار نفر به دست امام حسین (ع) و ملاقات امام زین العابدین با جابر در روز اربعین است . (10)

شهید مطهری پس از ذکر این مصادیق و نشان دادن بی پایگی آنها می نویسد: «آن چیزی که بیشتر دل انسان را به درد می آورد، این است که اتفاقا در میان وقایع تاریخی، کمتر واقعه ای است که از نظر نقل های معتبر، به اندازه حادثه کربلا غنی باشد; یکی از چیزهایی که سبب شده متن این حادثه محفوظ بماند و هدفش شناخته بشود، این است که در این حادثه خطبه زیاد خوانده شده است » . (11)

ایشان در ادامه می گوید: «قضایای کربلا، قضایای روشنی است و سراسر این قضایا هم افتخارآمیز است، ولی ما آمده ایم چهره این حادثه تابناک تاریخی را تا این مقدار خدشه دار کرده ایم; بزرگ ترین خیانت ها را ما به امام حسین (ع) کرده ایم » . (12)

عوامل تحریف

شهید مطهری، عوامل تحریف را به دو بخش تقسیم می کند; عوامل عمومی و عوامل خصوصی . عوامل عمومی تحریف، به حادثه عاشورا اختصاص ندارند . ایشان در عامل اغراض دشمنان و حس اسطوره سازی بشر را از عوامل عمومی تحریف فرهنگ عاشورا معرفی می کنند .

درباره عامل اول، ایشان به تلاش حکومت اموی از همان ابتدای کار، برای تحریف نهضت حسینی اشاره می کنند و برای مثال، نامه یزید به ابن زیاد مبنی بر اخلال و افساد مسلم در کوفه را مطرح می کند . (13) اما شهید مطهری با ذکر این عامل می نویسد: «این تحریف اثر نکرد . در حاثه کربلا با کمال تاسف هر چه تحریف شده است از ناحیه دوستان است » . (14)

دومین عامل عمومی، تمایل بشر به اسطوره سازی و افسانه سازی است . ایشان مثال هایی از اسطوره سازی ها درباره ابوعلی سینا و شیخ بهایی نقل می کند و آن گاه نمونه هایی از آن را در تاریخ اسلام ذکر می کند .

اما عامل خصوصی، یعنی عاملی که عمومیت ندارد، بلکه مختص، حادثه عاشورا است، چیست؟ شهید مطهری این عامل خصوصی را در پاسخ های انحرافی به چرایی تاکید و دستورات اکید معصومین (ع) به تجدید خاطره و مصیبت امام حسین (ع) می داند . پاسخ هایی چون تسلای خاطر حضرت زهرا (س) کفاره گناهان بودن و نیز استفاده از وسیله نامقدسی همچون دروغ و ریا برای یک هدف مقدس .

شهید مطهری و کتب تحریف گر

شهید مطهری در این زمینه از دو کتاب که دارای تحریفات فراوانی هستند، نام می برد که ظاهرا این نیز به پیروی از مرحوم محدث نوری است . استاد به شدت به این دو کتاب می تازد . وی نسبت به ملاحسین کاشفی، مؤلف روضة الشهداء که اگرچه او را فردی دارای فضل می داند که در وعظ تبحر داشته است، اما در عقیده وی نسبت به تشیع اظهار تشکیک می نماید و او را از این جهت فردی بوقلمون صفت می نامد (15) و روضة الشهداء را حاوی جعلیات بی شماری در نقل وقایع و ثبت اسامی و داستان ها و حاوی افسانه پردازی معرفی می نماید .

ایشان همچنین کتاب اسرارالشهادة تالیف مرحوم ملاآقا دربندی را نیز یکی از منابع تحریف زا درباره عاشورا معرفی می کند . و درباره اسرارالشهادة می نویسد: «تمام حرف های روضة الشهداء را به اضافه یک چیزهای دیگر، همه را یک جا جمع کرد که دیگر واویلا است; واقعا بر اسلام باید گریست » . (16)

سوم . شهید مطهری و تحریفات معنوی در فرهنگ عاشورا

شهید مطهری از تحریف معنوی به توجیه و تفسیر خلاف معنی واقعی یاد می کند و نمونه ای از تحریف معنوی در صدر اسلام را تحریف این جمله پیامبر به عمارکه فرمودند: «ای عمار تو را دسته ای سرکش می کشند» ، معرفی می کند . این جمله توسط معاویه تحریف معنوی شد و او گفت که عمار را علی (ع) کشته است که او را به جنگ آورده است . (17)

شهید مطهری با بیان شروط مقدس بودن یک نهضت، یعنی شخصی نبودن و انسانی بودن یک نهضت، دارای بینش و بصیرت قوی بودن و پیشتاز بودن و تک بودن (18) ، نهضت حسینی را نهضتی مقدس برمی شمارد و به بیان این نکته می پردازد که هر چه نهضت مقدس تر و دارای اهدافی عالی تر باشد، تحریفات معنوی در آن بیشتر است .

شهید مطهری دو تحریف معنوی در نهضت عاشورا ذکر می کند و به صورتی جدی به نقد آن می پردازد . نخستین تحریف معنوی که استاد از آن یاد می کند، این تفکر است که شهادت حسین (ع) کفاره گناهان امت است . ایشان این تفکر را تفکری مسیحی معرفی می کند و می گوید: «می گوییم امام حسین کشته شد، برای اینکه گناهان ما بخشیده شود . نمی دانیم که این فکر را ما از دنیای مسیحیت گرفته ایم; ملت مسلمان خیلی چیزها را، ندانسته از دنیای مسیحیت بر ضد اسلام گرفت; یکی همین است . یکی از اصول و معتقدات مسیحیت، مسئله به صلیب رفتن مسیح است . برای اینکه فادی باشد . الآن «الفادی » لقب مسیح است … می گویند مسیح به دار رفت و این به دار رفتن عیسی، کفاره گناهان امت است . فکر نکردیم که این حرف مال دنیای مسیحیت است و با روح اسلام سازگار نیست; با سخن حسین سازگار نیست; به خدا قسم تهمت به اباعبدالله است … اباعبدالله که برای مبارزه با گناه کردن قیام کرد، ما گفتیم قیام کرد که سنگری برای گنهکاران بشود; ما گفتیم یک شرکت بیمه تاسیس کرد، بیمه گناه . گفت شما را از نظر گناه بیمه کردم، در عوض چه می گیرم؟ شما برای من اشک بریزید، من درعوض گناهان شما را جبران می کنم » . (19)

دومین تحریف معنوی ای که شهید مطهری به تبیین آن می پردازد، آن است که نهضت حسینی، نهضتی است که به امام حسین (ع) اختصاص یافته است . استاد شهید، نتیجه چنین فلسفه ای را غیرقابل پیروی بودن نهضت می داند . شهید این سخن را با کلام خود امام حسین (ع) مغایر می داند که آن حضرت علت قیام را به اصول کلی اسلام معطوف نموده است، نه یک دستور خصوصی . ایشان می نویسد: «امام حسین (ع) مکتب به وجود آورد، ولی مکتب عملی اسلامی; مکتب او همان مکتب اسلام است . ولی اسلام بیان کرد و حسین عمل کرد . در درجه اول بیش از هر کس دیگر عمل کرد، ماهرانه آن را تحریف کردیم . برای اینکه این حادثه را از مکتب بودن خارج کنیم و قهرا از قابل پیروی بودن خارج کنیم . وقتی از مکتب خارج شد، دیگر قابل پیروی کردن نیست . وقتی قابل پیروی نشد، پس دیگر از حادثه کربلا، نمی شود استفاده کرد . از اینجا ما حادثه را از نظر داشتن اثر مفید عقیم کردیم » . (20)

فلسفه دستور ائمه اطهار (ع)

شهید مطهری یکی از مسائلی را که موجب تعبیر و تفسیر بد و نارسا از حادثه عاشورا شده است، تعبیر نادرست از تاکید ائمه به سوگواری بر سیدالشهداء (ع) می داند . ایشان در این زمینه، دو پاسخ انحرافی به این پرسش که چرا ائمه، به سوگواری بر امام حسین دستور داده اند را دو تحریف معنوی در فرهنگ عاشورا معرفی می کند .

ایشان پاسخ اول را سوگواری به خاطر تسلای خاطر حضرت زهرا (س) عنوان می کند و به شدت به این ایده می تازد و آن را توهینی بزرگ به حضرت زهرا می داند . (21) استاد شهید پاسخ دوم را، بی تقصیر کشته شدن و مظلوم بودن امام حسین (ع) معرفی می کند .

شهید مطهری این نگاه را نگاهی عقب مانده می شمارد که در آن، امام حسین (ع) فردی نفله معرفی شده است . ایشان در این باره می گوید: «چه کسی گفته خون حسین بن علی (ع) هدر رفت؟ اگر در دنیا شما انسانی پیدا کنید که نگذاشت یک قطره خونش هدر برود، حسین بن علی (ع) است … آدمی که کشته شدنش موجب شد که نام او پایه کاخ ستمکاران را یک قرن، دو قرن، ده قرن، بیست قرن بلرزاند، این آدم نفله شد؟! هدر رفت؟!» (22)

شهید مطهری و فلسفه صحیح قیام عاشورا

چنان که گفتیم، شهید مطهری در وادی نفی و رد فلسفه های تحریفی و انحرافی نسبت به قیام سیدالشهداء و منحرف نمودن فرهنگ عاشورایی، شجاعانه وارد می شود و به نقد همه آنها می پردازد . اما پرسش باقی مانده آن است که از منظر استاد شهید، فلسفه قیام اباعبدالله چیست؟

از نظر استاد، فلسفه قیام عاشورا، امر به معروف و نهی از منکر است و آنچه که باید در فرهنگ عاشورا نهادینه شود، همین عنصر و چند ماهیتی (24) برمی شمارد و به بررسی عوامل نهضت و ارزش گذاری آنها می پردازد . وی سه عامل تقاضای بیعت، دعوت مردم کوفه و امر به معروف و نهی از منکر را مورد بررسی قرار می دهد و تقاضای بیعت را اولین عامل، دعوت مردم کوفه را ضعیف ترین عامل و امر به معروف و نهی از منکر را عامل اصلی و اساسی نهضت معرفی می نماید; عاملی که می تواند تمامی حرکت و نهضت سیدالشهداء را تعبیر و تفسیر نماید . این هدف و فلسفه نیز به تمامی در سخن و سیره امام حسین (ع) نمایان است و سخن امام به محمد حنفیه نیز نمایانگر این موضوع است: «انی لم اخرج اشرا و بطرا و لا مفسدا و لا ظالما، انما خرجت لطلب الاصلاح فی امة جدی ارید ان امر بالمعروف و انهی عن المنکر و اسیر بسیرة جدی و ابی » ; (25) مردم دنیا بدانند که من یک آدم جاه طلب، مقام طلب، اخلال گر، مفسد و ظالم نیستم; من چنین هدف هایی ندارم; قیام من، قیام اصلاح طلبی است; قیام و خروج کردم، برای اینکه می خواهم امت جدم را اصلاح کنم; من می خواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم . (26)

شهید مطهری، منطق شهید را منطق امر به معروف و نهی از منکر می داند و بالاترین ارزش را در نهضت حسینی از آن امر به معروف و نهی از منکر قلمداد می نماید . ایشان در این باره می گوید: «این عامل ارزش بسیار بسیار بیشتری از دو عامل دیگر، به نهضت حسینی می دهد . به موجب همین عامل است که این نهضت شایستگی پیدا کرده است که برای همیشه زنده بماند، برای همیشه یادآوری شود و آموزنده باشد . اگر دعوتی از امام نمی شد، حسین بن علی (ع) به موجب قانون امر به معروف و نهی از منکر نهضت می کرد; اگر هم تقاضای بیعت از او نمی کردند باز ساکت نمی نشست » . (27)

وظایف خواص و عوام در برابر تحریفات

از دیدگاه شهید مطهری، هم خواص و هم عوام، در شکل گیری تحریفات و آسیب ها نقش داشته اند . همچنین هر دو گروه در زدودن این تحریفات و مبارزه با آنها نقش دارند . علما وظیفه دارند که در مقابل بدعت ها بایستند و با آنها مقابله کنند; همچنین با نقاط ضعف مردم مقابله کنند نه آن که از آنها استفاده کنند . دیگر آنکه باید با عوامل پیدایش تحریفات بستیزند، دست دشمنان را کوتاه کنند و با اسطوره سازی ها مبارزه نمایند . (28)

عوام نیز باید خود را مسئول بدانند; چرا که بعضی از مسائل به درس خواندن احتیاج ندارد، بلکه فطرت سلیم می خواهد; بنابراین وظیفه مردم آن است که روضه های دروغ و حرف های سست را نپذیرند و نسبت به آنها واکنش نشان دهند .

چهارم . مقایسه آرای شهید مطهری با روشنفکران غیر دینی، روشنفکران دینی و عالمان دینی

الف . روشنفکران غیر دینی; خاستگاه و پایگاه فکری و موضع استاد شهید، تا حدود بسیاری، با روشنفکران غیردینی متفاوت و متمایز است . آنها از دریچه پوزیتیویستی، راسیونالیستی و لیبرالیستی، با مقولات فرهنگی دینی، از جمله عزاداری و نمادهای فرهنگ عاشورا مواجه می شوندو اساس این فرهنگ را مورد هجوم قرار می دهند . در حالی که شهید مطهری از پایگاهی دینی و با تلفیق نگاه برون دینی و درون دینی، به این مقوله می نگرد . آنها با نگاهی کاملا برون دینی و از سر انکار به آن می پردازند .

میرزا فتحعلی آخوندزاده (1227 - 1295 ق) و آقاخان کرمانی (1270 - 1314 ق) دو نمونه از این روشنفکران غیردینی هستند که به این مسئله به صورتی بسیار سطحی پرداخته اند . آخوندزاده نقل وقایع عاشورا را موجب تلخ کامی و عزاداری را عملی بی فایده می انگارد . (29)

آقاخان کرمانی نیز همان گونه، البته کمی دقیق تر، بر مراسم عزاداری می تازد و آن را موجب برانداختن آیین کامرانی و شادی از میان ملت می داند; (30) نمونه دیگر سید احمد کسروی است که اطلاعات وسیع او، وی را از دیگر افراد این تیپ جدا می سازد .

او اطلاعات نسبتا خوبی از وضعیت زمان خود، در زمینه عزاداری ارائه می دهد (31) که از این منظر می توان استاد شهید را با او مقایسه نمود; اما از آنجا که بنیاد اندیشه او براساس تفکر جدید غربی است، نتیجه گیری هایش کاملا فاسد و مخرب است و به هدم اساس عزاداری و حتی هدم اساس تشیع می انجامد . از این رو، در نتیجه گیری با شهید مطهری اختلاف مبنایی دارد .

ب . روشنفکران دینی; روشنفکران دینی در گسترده ساختن زمینه های اندیشه استاد نقش مؤثری داشته اند; از این رو، ایشان در آرای خود به دغدغه های این قشر توجه بسیار دارد . روشنفکران دینی تا حدودی به برداشت درون دینی می پرازند، با استاد قرابت می یابند . در زمینه آسیب های روشی با جلال آل احمد که عزاداری های نامشروع را از سیدمحسن امین، ترجمه نموده است، مشترک است .

استاد با دکتر شریعتی اشتراکات بیشتری دارد; اگر چه اختلافات قابل توجهی نیز وجود دارد . هر دو بر نظریه فدا شدن حسین برای گناهان امت می تازند و آن را اندیشه ای مسیحی می دانند (32) و هر دو نسبت به روند موجود عزاداری ها نگاه انتقادی شدید دارند . (33) اما نگاه جامعه شناختی دکتر شریعتی بر نگاه درون دینی وی تفوقی آشکار دارد . شهید مطهری به هر دو بعد تحریفات لفظی و معنوی توجه یکسان دارد، اما شریعتی بیشتر به تحریفات معنوی نظر دارد .

ج . عالمان دینی و روحانیت; در میان عالمان دینی که در زمینه تحریفات و آسیب های عزاداری مطلب نوشته اند، شهید مطهری بیشترین ارتباط را با مرحوم محدث نوری دارد و بیشترین بهره گیری را نیز از کتاب لؤلؤ و مرجان ایشان می نماید; البته نگرش محدث نوری کاملا درون دینی بوده است، در حالی که نگرش شهید مطهری تلفیق دو سطح درون دینی و برون دینی است .

همچنین محدث نوری، بیشتر به تحریفات لفظی پرداخته است، در حالی که شهید مطهری، علاوه بر تحریفات لفظی به تحریفات معنوی نیز به طور جدی توجه می نماید . همچنین ایشان بسیار جامع تر از مرحوم سید محسن امین که «التنزیه لاعمال الشبیه » را نگاشته است و در آن به آسیب های روشی توجه نشان داده است، مباحث تحریف شناسی را پی می گیرد .

شهید مطهری نسبت به کتاب شهید جاوید با آنکه رویکرد اصلاح طلبانه آن را نسبت به گذشته، به دیده قبول می نگرد، اما فلسفه برآمده از کتاب را نادرست می شناسد و فلسفه ذکر شده، یعنی حکومت را موجب خدشه دار شدن علم امام، بهایی بیش از اندازه به عامل دعوت مردم کوفه، (34) و عدم تبیین دقیق و کامل کل حرکت و نهضت حسینی می شمارد .

در نسبت میان شهید مطهری و امام خمینی (ره)، باید تفکرات استاد شهید را مجموعه ای منسجم از ره گیری های امام خمینی به شمار آورد; در تفکر امام، هم توجه به آسیب های لفظی و روشی و هم به خصوص توجه به آسیب ها و تحریفات معنوی به وفور مشاهده می شود; البته امام بیشتر از پایگاهی درون دینی با دیدگاهی روشن بینانه، به طرح موضوعات پرداخته است . با این حال، گفتار و تفکر امام، مجموعه جامعی را در بر می گیرد، ولی شهید مطهری به مصادیق توجه بیشتری داشته و نیز دیدگاه برون دینی را به نحو جزئی تر و مشخص تری وارد نظریه و دیدگاه خود نموده است .

پنجم . نتیجه گیری

نهضت عاشورا نهضتی سترگ و نقطه عطفی اساسی در تاریخ تشیع به شمار می آید که در ساخت و بافت زندگی شیعیان، تاثیری بسزا نهاده و فرهنگ مخصوص به خود را شکل داده است . از آنجا که هر پدیده اجتماعی دچار آفت ها و آسیب هایی است، این فرهنگ نیز در طول زمان، رویاروی این آسیب ها و تحریفات قرار داشته و دارد . در این میان، شهید مطهری از بزرگ ترین کسانی است که به طور مؤثر در پیراسته کردن فرهنگ عاشورا و طرز تلقی از آن و مبارزه با آسیب ها و تحریفات گام برداشته است .

ایشان از پایگاه عالم دینی مصلح و زمان شناس که یک پای در حوزه سنتی و پای دیگر در حلقه روشنفکران دارد، با تلفیق دیدگاه های برون دینی و درون دینی، وارد این مبحث شده است . ایشان دو نوع تحریف لفظی و معنوی را برمی شمارد و دومی را خطرناک تر معرفی می کند . استاد شهید به ذکر مصادیق تحریفات و آسیب های لفظی از کتاب لؤلؤ و مرجان محدث نوری می پردازد و عوامل تحریف، به خصوص تحریف لفظی را اغراض دشمنان، حس اسطوره سازی و علت تراشی های انحرافی برای تاکید معصومین به سوگواری امام حسین (ع) عنوان می نماید و روضة الشهدای ملاحسین کاشفی و اسرارالشهادة ملا آقا دربندی را دو نمونه از کتاب های تحریف زا می داند .

شهید مطهری قلمداد کردن شهادت امام حسین (ع) به مثابه کفاره گناهان امت و خصوصی بودن خیام را، دو فلسفه انحرافی و عوامل تحریف و آسیب های معنوی در فرهنگ عاشورا می نمایاند .

از دیدگاه شهید مطهری، فلسفه صحیح و اساسی قیام عاشورا که زداینده تحریفات و آسیب ها و عامل تحرک و پویایی فرهنگ عاشورا است، امر به معروف و نهی از منکر است; این فلسفه ای است که امام حسین (ع) خود بدان تصریح و اشاره می نماید و هضت خود را بر پایه آن سامان می دهد .

از منظر استاد، تنها بر این پایه است که می توان نهضت عاشورا را تبیین نمود . از این رو، عوام و خواص، هر دو وظیفه ایستادگی در برابر تحریفات لفظی و معنوی را دارند . شهید مطهری، در مقام مقایسه، از حیث روشی، به خصوص در بررسی تحریفات معنوی، به نظرات روشنفکران، به ویژه روشنفکران دینی توجه دارد و نگاه برون دینی آنها را در سطح تحلیل خود دخالت می دهد . همچنین از حیث محتوا و استدلال به علمای دینی نزدیک است و از پایگاهی درون دینی، به پردازش مسائل و مباحث می پردازد . ایشان از این حیث، از مرحوم محدث نوری و امام خمینی (ره) الهام گرفته است با اندیشه خود آن را پرورانده و به آن انسجام و قوام داده است .

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • ...
  • 5
  • ...
  • 6
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

زنده تا ابد

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • قطعه ادبی
  • ترفند دشمن برای فراموشی فرهنگ عاشورا
  • کربلا
  • متفرقه

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس