«غم دنیا مخور »
امام على عليه السلام:
مَن أصبَحَ علَى الدنيا حَزيناً فقد أصبَحَ لِقَضاءِ اللَّهِ ساخِطاً؛
هر كه براى دنيا اندوهناك شود، در واقع، از قضاى خداوند خشمگين شده است.
تحف العقول: ص 217؛ دنيا و آخرت از نگاه قرآن و حديث: ج2، ص168
امام على عليه السلام:
مَن أصبَحَ علَى الدنيا حَزيناً فقد أصبَحَ لِقَضاءِ اللَّهِ ساخِطاً؛
هر كه براى دنيا اندوهناك شود، در واقع، از قضاى خداوند خشمگين شده است.
تحف العقول: ص 217؛ دنيا و آخرت از نگاه قرآن و حديث: ج2، ص168
حضرت فاطمه معصومه (ع) در اوّلین روز ماه ذى القعده سال 173 هـ ق، 25 سال بعد از تولد حضرت امام رضا (ع) در شهر مدینه منوّره چشم به جهان گشود.
از میان فرزندان بزرگوار حضرت امام موسى بن جعفر(ع)، دو فرزند ایشان یعنى حضرت امام على بن موسى الرضا (ع) و حضرت فاطمه کبری (ع) ملقّب به معصومه، از ویژگی های خاص برخوردار بوده اند تا ادامه دهنده خطّ امامت بعد از پدر باشند.
آن حضرت به همراه امام رضا (ع) هر دو در دامان پاک یک مادر بزرگوار به نام حضرت نجمه خاتون (س) که از مهاجران مغرب بود، رشد و پرورش یافته اند. این در حالى است که پدر بزرگوارشان پیوسته در زندان هارون الرشید بسر مى بردند و سرانجام در همان زندان، هنگامى که حضرت معصومه (س) در سن ده سالگى بود، به شهادت رسیدند و از آن زمان به بعد حضرت معصومه (س) تحت مراقبت برادرش امام رضا (ع) قرار گرفت.[1]
حضرت معصومه (س)، معصوم به معنایی که در مورد پیامبران و امامان به کار می رود نبوده، امّا ایشان دارای طهارت روح و کمالات معنوی بالایی بودند، به گونه ای که به زائرانش وعده بهشت داده شده است
اطلاق «معصومه» بر فاطمه دختر موسی بن جعفر (ع)
نام حضرت معصومه، فاطمه است. در کتاب های روایی و تاریخی نیز، از آن حضرت با عنوان فاطمه بنت موسى بن جعفر (ع) یاد شده است،[2] امّا صدها سال است که آن حضرت با این لقب مشهور هستند،[3] و این لقب نزد ایرانیان تبدیل به اسم برای ایشان شده است.
حضرت معصومه (س)، معصوم به معنایی که در مورد پیامبران و امامان به کار می رود[4] نبوده، امّا ایشان دارای طهارت روح و کمالات معنوی بالایی بودند، به گونه ای که به زائرانش وعده بهشت داده شده است.[5]
لازم به ذکر است که عصمت امر نسبی است. با توجه به روایاتی که در شأن و منزلت حضرت معصومه وارد شده است،[6] می توان مرتبه ای از عصمت – نه در حد ائمه- برای ایشان قائل شد. این مسئله در حق چنین بانویی بعید به نظر نمی رسد؛ چرا که این حد از عصمت به معنای دوری از گناه در زندگی عالمان بزرگ نیز فراوان مشاهده می شود.
ورود حضرت معصومه (س) به قم
در سال 2ظ ظ هجرى قمرى در پى اصرار و تهدید مأمون عباسى سفر تبعید گونه حضرت رضا (ع) به مرو انجام شد و آن حضرت بدون این که کسى از بستگان و اهل بیت خود را همراه خود بیاورند راهى خراسان شدند.
حضرت معصومه یک سال بعد از هجرت تبعید گونه حضرت رضا (ع) به مرو، در سال 201 هجری قمری، به شوق دیدار برادر و ادای رسالت زینبی و پیام ولایت، به همراه عده اى از برادران و برادرزادگان به طرف خراسان حرکت کرد و در هر شهر و محلى مورد استقبال مردم واقع مى شد. در شهر ساوه عده اى از مخالفان اهل بیت که از پشتیبانى مأموران حکومت برخوردار بودند، سر راه کاروان آنان را گرفته و با همراهان حضرت وارد جنگ شدند، در نتیجه تقریباً همه مردان کاروان به شهادت رسیدند، حتى بنابر نقلى حضرت (س) معصومه را نیز مسموم کردند.
عصمت امر نسبی است. با توجه به روایاتی که در شأن و منزلت حضرت معصومه وارد شده است،می توان مرتبه ای از عصمت – نه در حد ائمه- برای ایشان قائل شد. این مسئله در حق چنین بانویی بعید به نظر نمی رسد؛ چرا که این حد از عصمت به معنای دوری از گناه در زندگی عالمان بزرگ نیز فراوان مشاهده می شود
به هر حال، یا بر اثر اندوه و غم زیاد از این ماتم و یا بر اثر مسمومیت از زهر جفا، حضرت فاطمه معصومه (س) بیمار شدند و چون دیگر امکان ادامه راه به طرف خراسان نبود، قصد شهر قم را نمود. حدوداً در روز 23 ربیع الاول سال 2ظ 1 هجرى قمرى حضرت وارد شهر مقدس قم شدند. و در محلى که امروز «میدان میر» نامیده مى شود در منزل «موسى بن خزرج» فرود آمدند و افتخار میزبانى حضرت نصیب او شد.
آن بزرگوار به مدت 17 روز در این شهر زندگى کرد. محل زندگی و عبادت آن حضرت در مدرسه ستیه به نام «بیت النور» بود که هم اکنون محل زیارت ارادت مندان آن حضرت است.[7]
پی نوشت ها :
[1] . برگرفته از سایتharam.masoumeh.com
[2]. شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج 2، ص 267، چاپ اول، نشر جهان، تهران، 1378 ق.
[3]. ر. ک: مجلسی، بحار الانوار، ج 106، ص 168,
[4]. معصوم کسی است که به لطف خدا از هرگونه آلودگی به گناه و کارهای زشت و ناشایست و پلید امتناع کند، آن هم نه به گونه جبری، بلکه در حالی که توان انجام آنها را داشته باشد، نیز از هرگونه اشتباه و خطایی به دور است. حضرت امام جعفر صادق (ع) در این خصوص می فرماید: ”المعصوم؛ هو الممتنع بالله من جمیع المحارم. و قد قال الله تبارک و تعالی: و من یعتصم بالله فقد هدی الی صراط مستقیم؛ معصوم کسی است که توسط خدا از همه گناهان حفظ می شود و خداوند در این باره فرمود: هر آن که به حفظ الاهی بپیوندد، به یقین به راه راست هدایت شد، شیخ صدوق، معانی الاخبار، ص 132، انتشارات جامعه مدرسین قم، 1361 هـ ش، برگرفته از نمایه مفهوم عصمت و امکان عصمت افراد شماره 249 در سایت اسلام کوئست.
[5]. عاملى، شیخ حر، وسائلالشیعة، ج 14، ص 576، ح 94، مؤسسه آل البیت (ع)، قم، 1409 هـ ق، مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ فِی ثَوَابِ الْأَعْمَالِ وَ عُیُونِ الْأَخْبَارِ عَنْ أَبِیهِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَکِّلِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ سَعْدٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا (ع) عَنْ زِیَارَةِ فَاطِمَةَ بِنْتِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ (ع) بِقُمَّ فَقَالَ مَنْ زَارَهَا فَلَهُ الْجَنَّة.
[6]. ر. ک: حر عاملی، وسائل الشیعة، ج 14، ص 576، ح 19850 و 19851,
[7].بر گرفته از سایت حضرت معصومه با تلخیص.
منبع :
زندگانی حضرت معصومة علیها السلام (حیات الست) ؛ مهدی منصوری
امام على عليه السلام:
لا تَتَّكِلَ في اُمورِكِ عَلى كَسلانَ؛
در كارهاى خود به آدم تنبل تكيه مكن.
عيون الحكم والمواعظ: ص518 ح9384؛ ميزان الحكمه: ج10، ص130
«نماز عارفانه »
امام على عليه السلام:
مَن أتَى الصَّلاةَ عارِفا بِحَقِّهاغُفِرَ لَهُ؛
هر كس نماز را با آگاهى از حقيقتش به جا آورد، آمرزيده مىشود.
الخصال: ص 628 ح 10؛ شناختنامه نماز: ج1، ص194
«بخشش بیت المال »
امام على عليه السلام:
جودُ الوُلاةِ بِفَيءِ المُسلِمينَ جَورٌ وخَترٌ؛
بخشش كارگزاران از اموال مسلمانان، ظلم و خيانت است.
غرر الحكم، حح4725؛ الگوي مصرف از نگاه قرآن و حديث، ص180
دعای عهد دعایی جهت برقراری ارتباط بین ما و حضرت مهدی(عج) است. در این دعا با آن حضرت عهد و پیمان می بندیم. قول و قرار می گذاریم که یکسری کارهایی را انجام دهیم و در جهت تشکیل حکومت عدل مهدوی زمینه سازی کنیم. این دعا تابلوی روشن را فرا روی فعالیت های ما قرار می دهد.
پای کلام دلنشین استاد حجت الاسلام والمسلمین قرائتی درنگی می کنیم تا با مروری بر این دعای شریفه، درسهای نهفته در آن را بیاموزیم. این دعا به ما می گوید که:
1. علاقه به امام زمان (عج) باید جمعی باشد.
در دعای عهد داریم که: «اللَّهمَّ بَلغَ مَولَانَا الاَمامَ المَهدِیَّ القَائِمَ بِاَمرِ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ عَلَی آبَائِهِ الطَّاهِرینَ عَن جَمیِعِ المُومِنیِنَ والمَومِنَات»، به امام زمان ابلاغ کن، از طرف چه کسی؟ «عن جمیع» از طرف همه مؤمنین و مؤمنات «عن جمیع المؤمنینَ والمُؤمنات» این خودش یک مطلب مهمی است.
2. امام جهانی باید مریدش هم جهانی فکر کند
وقتی زیارت می رویم بگوییم که این زیارت به نیابت از همه ی مؤمنین و مؤمنات. صدقه می دهیم بگوییم. دفع بلا از همه ی مؤمنین و مؤمنات بشود. نگوییم: خدایا، مؤمنینی که در این مسجد نماز خواندند بیامرز. حالا مؤمنینی که در مسجد دیگر نماز خواندند چه؟ همه را بگو. چرا می گویی: خدایا کسانی که در این هیأت سینه زده اند. چقدر تنگ نظر هستی! چقدر فکر کوچک است. مگر تو منتظر امام بین المللی نیستی؟ امام جهانی باید مریدش هم جهانی فکر کند. کسی که منتظر اصلاح عمومی است، باید خودش هم عمومی فکر کند. خودم و بچه ام و هیأت ام و مسجدم و برایش هیچ فرقی نکند. «عَن جَمیعِ المُؤمِنینَ و المُؤمِنَات».
3.علاقه به امام زمان (عج) بدون مرز است
این علاقه بدون مرز، از کجای دعای عهد فهمیده می شود؟ این جمله که می گوید: « فِی مشَارقِ الارضِ و مغَاربَها» در مشرق ها و مغرب ها، «وَسَهِلهَا وَجَبَلهَا»
زمین های هموار و کوهستانی، «و برها و بحرها» دریا و خشکی، ببینید این دعا چقدر سازنده است. چه اصراری داریم که بگوییم من چه هستم و من چه هستم؟ همه، دریا و خشکی. سطحی و کوهستانی، مشرق و مغرب، علاقه بدون مرز. خیلی قشنگ است.
4. شریک کردن والدین در دعا و زیارت برای امام زمان(عج)
در دعای عهد می گویی ای امام زمان(عج) سلام می کنم از طرف خودم، و از طرف «والدیَ» پدر و مادرم و «وُلدی» فرزندانم؛ یعنی هم نسل گذشته، هم نسل آینده را در نظر می گیری.
5. چه مقدار به امام زمان (عج) صلوات بفرستیم؟
این دعا می گوید که : «و زِنهَ عَرشِ الله و مدادَ کَلمِاتِه» به مقدار وزن عرش خدا و به مقدار کلمات الهی، «و مُنتهَی رِضَاه» به اندازه آخرین درجه ی رضایت او، «وَعَدَدَ مَا احصَاهُ کِتَابُهُ» به عدد آنچه کتاب شمارش کرده، «وَ احَاطَ بِهِ عِلمُه» به عدد علمت.
یعنی مهدی جان!(عج) ای امام زمان(عج) سلام بر تو به عدد وزن عرش، به عدد هر چه که نوشته شده، به عدد هر چه خدا بر آن علم دارد… به تو سلام و درود می فرستم.
6. اعلام هر روزه علاقه به امام زمان(عج)
یک کسی هر روز زنگ می زند که آقا دوستت دارم. میگوید: «اللَّهم أجَدَّدُ لَهُ فِی هَذَا الیَومِ وَ فِی کُلُ یَوم» مهدی جان، امروز و هر روز، «اَجَدَّدُ» یعنی بیعتم را تجدید می کنم.
7. علاقه رو به رشد
علاقه ی رو به رشد یعنی چه؟ می گوید: «عَهداً» بعد از عهداً می گوید «وَ عَقداً» بعد از عقداً می گوید «وَ بَیعهً» الله اکبر! چه خبر است؟ مهندسی اش را می بینید.
عهد یعنی تعهد، در دعای عهد می گوییم: ای امام زمان(عج) سلام و صلوات بر تو، این سلام من عهد است. یعنی با تو تعهد می کنم. تعهد می کنم یعنی قرار می گذارم بین خودم و خدا، بعد می گوید: «عهد» کم است. پر رنگش کن، «عقد». دو نفر ممکن است با هم عهد ببندند، وعده داشته باشند، اما به هم گره نخورند. «عقد» یعنی گره.
ممکن است عهد باشد، عقد هم باشد، اما تسلیم نباشد. می گوید: «وبیعهً»، تسلیم است. یعنی باز هم پررنگش می کند. «عهداً» تعهد با حضرت مهدی(عج)، «عقداً» عقد با امام زمان (ص)، «وبیعهً» بیعت کنید با او و تسلیم شوید.
8. علاقه افتخارآمیز
چقدر خوب است این تابلو شود. علاقه حتمی، می گوید: « فی رَقبتِی» یعنی به گردن من «رَقبَ» یعنی گردن. ممکن است کسی علاقه داشته باشد ولی افتخار نکند. می گوید: نه، علاقه افتخار آمیز.
9. علاقه همراه با همه مراحل
در دعای عهد می گوید: « وَاجعَلنِی مِن انَصارهِ و اَشیاعهِ وَ الذَّابینَ عَنه وَ اجعَلِنی مِن المُستَشهَدِینَ بَینَ یَدَیهِ» تمام مراحل حضور را داشته باشم. آخر گاهی وقت ها انسان یک کسی را دوست دارد در حدی که مثلاً یک میلیون به او وام بدهد. ولی می گوید: همسفر باشم، می گوید: نه، همسفر نه، بابا این پول را بگیر و خودت برو. عقب ما نیا. گاهی یک کسی می گوید: عقب من بیا، پولت نمی دهم اما می خواهی بیایی در ماشین سوار شو تو را ببریم. یعنی از یک جهت یک جایی پر رنگ است، یک جایی کمرنگ است. دعا می گوید: خدایا قرار بده مرا «انصَارِهِ»، «وَ اشیَاعِهِ»، شیعه یعنی دنباله رو یعنی من دنبال تو هستم، «انصار» و نصرت در جایی است که نیاز به کمک هست. «وَالذّابّینَ عَنهُ» از تو دفاع می کنم. اگر کسی بگوید بالای چشمت ابرو است، برخورد می کنم. «وَالذّابّینَ عَنهُ» از تو دفاع می کنم. اگر کسی بگوید بالای چشمت ابرو است. برخورد می کنم. «والذابین عنه» ما اجازه نمی دهیم که کسی جسارت کند. غیرت دینی داریم. تعصب داریم و افتخار هم می کنیم. اینکه می گویند: تعصب بد است. آدم متعصبی است، تعصب در کار شخصی بد است. تعصب روی لهجه، فارس از فارس، ترک از ترک، لر از لر، عرب از عرب، عجم از عجم، این تعصب ها بد است. یعنی به خاطر لهجه کمکش می کنم. به خاطر همشهری گری تعصب می کنم. در انتخابات می گویم چون این همشهری من است. فامیل من است. همسایه من است. این تعصب ها بد است. اما اگر فهمیدی یک چیزی حق است، دیگر، باقی ها باطل است. آنجا که حق است باید تعصب داشته باشی. انحصار طلبی در حق خوب است. اولین انحصار طلب، خود خداست. چون می گوید: «لااله» هیچ کس را قبول ندارم، «الا الله»! جز خدا، باقی ها را دور بریز.
10. علاقه عاشقانه
در دعا می گویی: «طَائِعاً غَیرَ مُکرَهٍ» یعنی مهدی جان(عج) من که در دعای عهد با تو سلام می کنم، از روی عشق زیارت می کنم نه روی اکراه!
11. علاقه و عمل در خط رضایت او
«عَلَی طَاعَتِکَ وَطَاعهِ رَسُولِک» یعنی مهدی جان(عج) من را از شیعیان قرار بده. منتها طبق آن چیزی که تو گفتی. هر استقامتی مهم نیست. استقامتی مهم است که «قالُوا رَبُّنَا اللهُ ثُمَّ استَقامُوا» (فصلت/ 30) استقامت بر اساس الله باشد. این مهم است. «کَما اُمرت»( هود/ 112) یعنی همانطور که مأمور هستی. یعنی طبق امر ما استقامت کن نه طبق یک دندگی و لجبازی و سلیقه. اگر کسی یک سلیقه ای داشت و روی سلیقه اش هم استقامت کرد، این استقامت نیست، یک دندگی است. استقامتی ارزش دارد «کما أمرت»، که طبق مأموریت باشد. استقامتی ارزش دارد که در خط خدا و رسول خدا(ص) و ولی خدا باشد: «عَلَی طَاعَتِکَ وَ طَاعهِ رَسُولِک».
منبع:http://rasekhoon.net
حرم مبارک حضرت امام علی علیه السلام حریم امن الهی و زیارتگاهی بسیار شریف و مقدس است که سال های سال است میعادگاه عاشقان و شیعیان آن حضرت است.در مورد پیدایش قبر حضرت على(ع) شیخ مفید روایتى نقل میكند كه عبدالله بن حازم گفت روزى با هارون الرشید براى شكار از كوفه بیرون رفتیم و در پشت كوفه به غریین رسیدیم، در آنجا آهوانى را دیدیم و براى شكار آنها سگهاى شكارى و بازها را به سوى آنها رها نمودیم،آنها ساعتى دنبال آهوان دویدند اما نتوانستند كارى بكنند و آهوان به تپهاى كه در آنجا بود پناه برده و بالاى آن ایستادند و ما دیدیم كه بازها به كنار تپه فرود آمدند و سگها نیز برگشتند، هارون از این حادثه تعجب كردو چون آهوان از تپه فرود آمدند دوباره بازها به سوى آنها پرواز كرده و سگها هم به طرف آنها دویدند آهوان مجددا به فراز تپه رفته و بازها و سگها نیز باز گشتند و این واقعه سه بار تكرار شد!
هارون گفت زود بروید و هر كه را در این حوالى پیدا كردید نزد من آورید، و ما رفتیم و پیرمردى از قبیله بنىاسد را پیدا كردیم و او را نزد هارون آوردیم، هارون گفت اى شیخ مرا خبر ده كه این تپه چیست؟ آن مرد گفت اگر امانم دهى ترا از آن آگاه سازم! هارون گفت من با خدا عهد میكنم كه ترا از مكانت بیرون نكنم و به تو آزار نرسانم. شیخ گفت پدرم از پدرانش به من خبر داده است كه قبر على بن ابیطالب در این تپه است و خداى تعالى آن را حرم امن قرار داده است چیزى آنجا پناهنده نشود جز این كه ایمن گردد!
هارون كه این را شنید پیاده شد و آبى خواست و وضوء گرفت و نزد آن تپه نماز خواند و خود را به خاك آن مالید و گریست و سپس (به كوفه) برگشتیم.
در مورد مرقد مطهر حضرت امیر علیه السلام حكایتى آمده است كه نقل آن در اینجا خالى از لطف نیست:
سلطان سلیمان كه از سلاطین آل عثمان و احداث كننده نهر حسینیه از شط فرات بود چون به كربلاى معلى میآمد به زیارت امیرالمؤمنین مشرف میشد، در نجف نزدیكى بارگاه شریف علوى از اسب پیاده شد و قصد نمود كه محض احترام و تجلیل تا قبه منوره پیاده رود.
قاضى عسكر كه مفتى جماعت هم بوده در این سفر همراه سلطان بود، چون از اراده سلطان با خبر گشت با حالت غضب به حضور سلطان آمد و گفت تو سلطان زنده هستى و على بن ابیطالب مرده است تو چگونه از جهت درك زیارت او پیاده رفتن را عزم نموده اى؟ (قاضى ناصبى بود و نسبت به حضرت شاه ولایت عناد و عداوت داشت) در این خصوص قاضى با سلطان مكالماتى نمود تا این كه گفت اگر سلطان در گفته من كه پیاده رفتن تا قبه منوره موجب كسر شأن و جلال سلطان است تردیدى دارد به قرآن شریف تفأل جوید تا حقیقت امر مكشوف گردد.
سلطان سخن او را پذیرفت و قرآن مجید را در دست گرفته و تفال آن را باز نمود و این آیه در اول صفحه ظاهر بود:
إِنِّي أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى
من پروردگار تو هستم پای افزارت را بيرون کن که اينک در وادی مقدس طوی هستی
سلطان رو به قاضى نمود و گفت سخن تو برهنگى پاى ما را مزید بر پیاده رفتن نمود پس كفشهاى خود را هم درآورده با پاى برهنه از نجف تا به روضه منوره راه را طى نمود به طوری كه پایش در اثر ریگها زخم شده بود.
همچنین صاحب منتخب التواریخ از كتاب انوار العلویه نقل میكند كه وقتى نادرشاه گنبد حرم حضرت امیر علیه السلام را تذهیب نمود از وى پرسیدند كه بالاى قبه مقدسه چه نقش كنیم؟ نادر فورا گفت: یدالله فوق ایدیهم. فرداى آن روز وزیر نادر میرزا مهدی خان گفت نادر سواد ندارد و این كلام به دلش الهام شده است اگر قبول ندارید بروید مجددا سؤال كنید لذا آمدند و پرسیدند كه در فوق قبه مقدسه چه فرمودید نقش كنیم؟ گفت همان سخن كه دیروز گفتم !
النگوها را که می دید ناراحت می شد
من معمولا چند النگوی طلا در دست داشتم و عباس هر وقت النگوهای طلا را می دید ناراحت می شد و می گفت:
-ممکن است زنان یا دخترانی باشند که این طلاها را در دست تو ببینند و توان خرید آن را نداشته باشند؛ آنگاه طلاهای تو آنان را به حسرت وامی دارد و در نتیجه تو مرتکب گناه بزرگی می شوی. این کار یعنی فخر فروشی.
می گفت:
-در جامعه ما فقیر زیاد است؛ مگر حضرت زینب (ع) النگو به دست می کردند و یا… .
حقیقت این است که روحیه زنانه و علاقه ای که به طلا داشتم باعث شده بود نتوانم از آنها دل بکنم؛ تا اینکه یک روز بیمار بودم و النگوها در دستم بود. عباس به عیادتم آمده بود. عباس را که دیدم، دستم را در زیر بالش پنهان کردم تا النگوها را نبیند. او گفت:
-چرا بالش را از زیر سرت برداشته ای و روی دستت گذاشته ای؟
چیزی نگفتم و فقط لبخندی زدم. او بالش رابرداشت و ناگهان متوجه النگوهای من شد و نگاه معنی داری به من کرد. از این که به سفارش او توجهی نکرده بودم، خجالت کشیدم.
بعد از شهادت عباس به یاد گفته های او در آن روزها افتادم و تمام طلاهایم را به رزمندگان اسلام هدیه کردم.
5
(خانم زهرا بابایی)
خيلي عصباني بود. سرباز بود و مسئول آشپزخانه كرده بودندش.
ماه رمضان آمده بود و او گفته بود هر كس بخواهد روزه بگيرد، سحري بهش ميرساند. ولي يك هفته نشده، خبر سحري دادنها به گوش سرلشگر ناجي رسيده بود. او هم سر ضرب خودش را رسانده بود و دستور داده همهي سربازها به خط شوند و بعد، يكي يك ليوان آب به خوردشان داده بود كه «سربازها را چه به روزه گرفتن!» و حالا ابراهيم بعد از 24 ساعت بازداشت برگشته بود آشپزخانه.
ابراهيم با چند نفر ديگر، كف آشپزخانه را تميز شستند و با روغن موزاييكها را برق انداختند و منتظر شدند. براي اولين بار خدا خدا ميكردند سرلشگر ناجي سر برسد.
ناجي در درگاه آشپزخانه ايستاد. نگاه مشكوكي به اطراف كرد و وارد شد. ولي اولين قدم را كه گذاشته بود، تا ته آشپزخانه چنان كشيده شده بود كه كارش به بيمارستان كشيد. پاي سرلشگر شكسته بود و ميبايست چند صباحي تو بيمارستان بماند. تا آخر ماه رمضان، بچهها با خيال راحت روزه گرفتند.
به گزارش گروه ويژهنامه ماه محرم باشگاه خبرنگاران؛ عليرضا فداكار؛ معاون ستاد بازسازي عتبات عاليات طي گفتگويي با اشاره به سفر چند سال پيش خود به عتبات پس از سقوط صدام و زيارت سرداب حرم حضرت اباالفضلالعباس(ع) اظهار داشت: بنده در سال 82 و تقريبا 6 ماه پس از سقوط صدام به سرداب حرم حضرت مشرف شدم.
وي افزود: علت اينكه برخي از حرمهاي مطهر ائمه(ع) داراي سرداب هستند به اين خاطر است كه به مرور زمان، زمينهاي اطراف حرم به خاطر ساخت و سازها، گذر زمان، وزش باد و شرايط جوي از سطح حرم بالاتر آمده است و به اين دليل سرداب ايجاد شده است به طور مثال در نجف اشرف علت اينكه حرم حضرت اميرالمؤمنين(ع) سرداب ندارد به اين خاطر است كه حرم حضرت در بالاترين نقطه شهر واقع شده اما در كربلاي معلي، حرم حضرت سيدالشهدا و حرم حضرت اباالفضلالعباس(ع) در گودي واقع شده است.
فداكار خاطرنشان كرد: اما سرداب حرم حضرت اباالفضلالعباس(ع) حدودا 4 متر پايينتر از سطح حرم قرار دارد و ما به اتفاق شيخ مهدي كربلايي، امام جمعه حرم امام حسين(ع) به اين سرداب مطهر وارد شديم و در واقع تا پيش از اين تاريخ، سرداب حرم حضرت كاملا قفل بود و كسي اجازه ورود به آن را نداشت.
معاون ستاد بازسازي عتبات عاليات يادآور شد: در سرداب حرم حضرت اباالفضل(ع) چيزهايي ديدم كه برايم آن روز را بعنوان شيرينترين و زيباترين روز طول عمرم رقم زد. فداكار در توضيح مشخصات سرداب حرم حضرت اباالفضلالعباس(ع) گفت: پس از آنكه از صحن حرم وارد رواق ميشويد در ادامه شما وارد محدوده گنبدخانه ميشويد كه ميتوان همين رواقها را در قسمت سرداب نيز در نظر گرفت كه با عرض 1.5 متر در 2 متر به صورت گنبدي پوشانده شده و قسمت پايين پاي حضرت مسيري دارد كه وارد محوطه گنبد خانه در قسمت سرداب ميشود.
معاون ستاد بازسازي عتبات عاليات افزود: در داخل سرداب وقتي به قسمت زير گنبدخانه رسيديم، بخشي بود كه تا ارتفاع كمر به داخل آب رفتيم؛ در واقع محوطه داخل سرداب حرم حضرت تا ارتفاع حدود يك متر و 10 سانت در آب قرار دارد و اين قسمت از سرداب به گونهاي ساخته شده كه يك نفر بيشتر نميتواند از آن عبور كند. وي ادامه داد: پس از ورود به اين قسمت از سرداب، شيخ مهدي كربلايي در جلو حركت ميكرد و من پشت سر او تا كه به قبر مطهر حضرت اباالفضلالعباس(ع) رسيديم.
فداكار تصريح كرد: وقتي به قبر مطهر حضرت در سرداب رسيديم، من دست خود را به داخل آبي بردم كه بر روي قبر مطهر حضرت ايستاده بود و جرعهاي از اين آب نوشيدم، تا ارتفاع حدود 10 سانت بر روي قبر مطهر حضرت آب ايستاده بود و به تمام مقدسات قسم تا آن لحظه از عمرم آبي گواراتر و زلالتر از اين آب نديده و ننوشيده بودم.
وي گفت: در آن لحظاتي كه در داخل سرداب حرم حضرت اباالفضلالعباس(ع) در حركت بوديم كسي متوجه حال خود نبود و و با حركتمان، آب موج برميداشت؛ در آن لحظات اين احساس به من دست داد كه اين آب در اطراف قبر به حضرت اباالفضل(ع) التماس ميكند و اگر روزي پردهها كنار رود، حقايق بزرگي مشخص ميشود، بواسطه اين آب بود كه حضرت اباالفضلالعباس(ع) ساقي طفلان عطشان حرم در كربلا نااميد شد و تصور ميكنم كه خداوند اينگونه مقدر كرده اين آب بايد براي ساليان سال همينطور دور قبر مطهر حضرت عباس(ع) دور بزند و در آن لحظه تنها چيزي كه از ذهنمان ميگذشت اين بود كه آب در حال التماس كردن به حضرت است.
فداكار با بيان اين نكته كه در زماني كه به داخل سرداب حرم حضرت اباالفضل(ع) رفته بودم زمستان بود، گفت: البته ممكن است كه در فصل تابستان يا زمستان مقداري از سطح آب داخل سرداب تغيير كند و زمانيكه در داخل سرداب حركت ميكنيم آب به ارتعاش درميآيد و اين تصور ايجاد ميشود كه آب در حال حركت است اما در واقع اين آب ساكن است و طبق قانون طبيعت اگر آب براي مدت كوتاهي در جايي راكد و ساكن باقي بماند، سبزه ميزند و طعم و بو ميگيرد و امكان استفاده از آن نيست اما آب سرداب حرم حضرت اباالفضلالعباس(ع) زلالترين، شفافترين و گواراترين آب اين عالم است.
وي با بيان اين نكته كه سرداب حرم حضرت اباالفضلالعباس(ع) به حرم امام حسين(ع) راه ندارد و در گذشته حرم حضرت سيدالشهدا(ع) داراي سرداب بوده كه به مرور زمان اين سرداب پر شده است، افزود: در حال حاضر مجددا سرداب حرم حضرت اباالفضلالعباس(ع) از قسمت گنبدخانه بسته شده و ديگر كسي حق ورود به اين سرداب را ندارد؛ در گذشته آب سرداب حرم حضرت اباالفضل(ع) براي تبرك در اختيار زائران قرار ميگرفت اما هماكنون اين كار نيز متوقف شده است.
معاون اجرايي ستاد بازسازي عتبات عاليات خاطرنشان كرد: زماني اين مسئله مطرح شده بود كه آب سرداب حرم حضرت اباالفضل(ع) را به خاطر احتمال زياني كه ميتواند براي بناي حرم داشته باشد قطع و خشك كنند اما اين احتمال مطرح شد كه اگر اين آب قطع شود لايهاي كه خشك ميشود ترك برميدارد و شايد همين عامل باعث شود كه رواقهاي حرم نيز ترك بخورند و بناي ساختمان حرم حضرت با اين آب سازگار شده است و به اين دليل بود كه چنين كاري انجام نشد.
وي با اشاره به قرار گرفتن بناي حرم حضرتاباالفضلالعباس بر روي اين سرداب و آبي كه هميشه در سرداب حضرت وجود دارد، خاطرنشان كرد: قطعا ساختمان و بنايي كه بر روي آب بنا شده باشد پس از گذشت مدت زماني تخريب ميشود و از بين ميرود اما بناي حرم حضرت اباالفضلالعباس(ع) از همان ابتدا بر روي اين سرداب و آب بنا شده و اين امر تأثيري بر روي استحكام حرم حضرت نداشته است؛ بسياري از كموكيف اين امر روشن نيست كه اين موضوع چيزي جز معجزه نميتواند باشد.
گاوی که خری را کشت
گاوی با شاخش خری را کشت و صاحب خر از صاحب گاو خسارت مطالبه کرد و چون صاحب گاو امتناع کرد کار به حکمیت ابو بکر بردند . ابوبکر گفت حیوانی حیوانی را کشته و خسارتی بر کسی نباشد و چون باز نزاع بالا گرفت کار نزد علی (ع) بردند ومولا اینچنین فرمود : چنانچه که گاو به جایگاه خر رفته خسارت به گردن صاحب گاو باشد و اگر خر به جایگاه گاو رفته و کشته شده باشد خسارتی نباشد .
سوال از شهوت مرد و زن
چهل تن از زنان عرب نزد مولا از شهوت مرد سوال کردند ، جواب گرفتند که از ده قسمت - 9 قسم برای زن و 1 قسم برای مرد میباشد . گفتند پس چگونه است که با این حساب دستور وارونه آمده ( مردان میتوانند زنان متعددی اختیار کنند ولی زنان نمیتوانند ) مولا علی (ع) رو به زنان کرد و به ایشان دستور داد که هریک از زنان کاسه ای آب بیاورند و آوردند و دستور داد که همه آبها را در داخل یک ظرف بریزند و ریختند و سپس دستور داد که هر یک آبی را که در داخل ظرف ریختند بردارند و زنان همگی گفتند که این مویثر نشود و مولا علی (ع) فرمود که حکم سوال شما در همین است .
با دقت در این حکم مولا در میآبیم که چنانچه زنی با چند مرد جماع داشته باشد و فرزندی از او متولد شود نمیتوان گفت که فرزند از آب کدام مرد میباشد .
به نظر خودتون آدم های اسراف کاری هستین یا نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
این موارد رو در نظر بگیرین
1- موقع استحمام
2- موقع ظرف و سایر وسایل رو شستن
3- موقع وضو و غسلو طهارت و پاکی مربوط به نماز
4-موقع خوردن غذا ( قبل از سیر شدن دست از غذا می کشین، اضافه غذا رو چیکار می کنین، تا حالا غذا دور ریختین، ته دیگ های برنج رو چیکار میکنین اگه بمونه
5-موقع میوه خوردن (هسته هاشو چیکار می کنین ، پوستشو چیکار می کنی، اگر پوسیده و مونده باشه چیکار می کنین)
6- موقع خوردن خشکبار چطور
7- هسته خرما رو چیکار می کنین
8- چای رو دم می کنی بقیه چای رو چکار می کنی
9- موقع خیاطی چقد نخ رو به اندازه مصرف می کنی
10- موقع نوشتن چقد مواظب کاغذ و قلم هستین که اسراف نشه
11- و خیلی موقع عای دیگه
وجدانا قاضی خودتون چقدر آدم صرفه جویی هستین
من که خیلی کم خدا جون شرمندم من رو ببخش
در آستانه فرا رسیدن ماه مبارك رمضان، ماه بهار قرآن از سوی مفسر قرآن و رئیس ستاد اقامه نماز حجت الاسلام و المسلمین قرائتی، نامه سوزمندانه و در خور تأملی به فرهنگیان قرآنی جامعه به ویژه مبلغین و دلسوزان قرآن نوشته اند. به گزارش خبرگزاری مهر ، متن نامه به شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
ناله
آیا می دانید…
خدمت سروران گرامی
سلام علیكم
طبق معمول هر سال همین كه به ماه رمضان نزدیك می شویم دقایقی از وقت شما را راجع به مهمترین مسئله می گیرم و از اینكه كار قرآن به جایی رسیده كه باید مثل من این حرفها را بزند (كه از دهانم بزرگتر است) شرمنده ام. 1. آیا می دانید كه در همه مساجد در شب قدر دعای شریف جوشن كبیر و عزاداری و مراسم قرآن سر گرفتن بحمدالله برگزار می شود اما چرا در شب قدر كه شب نزول قرآن است تفسیر رنگی ندارد؟ 2. آیا می دانید سرگرم شدن به چاپ و صوت و تجوید و ظاهر قرآن بیش از توجه به محتوای قرآن است؟ 3. آیا می دانید به ما دستور داده اند كه هر گاه فتنه های زیاد مانند پاره هایی از شب تار به شما روی آورد به قرآن پناه ببرید؟ (فَإِذَا الْتَبَسَتْ عَلَيْكُمُ الْفِتَنُ كَقِطَعِ اللَّيْلِ الْمُظْلِمِ فَعَلَيْكُمْ بِالْقُرْآنِ فَإِنَّهُ شَافِعٌ مُشَفَّع) 4. آیا می دانید بعضی به اسم این كه دین از سیاست جداست به صدها آیه سیاسی بی توجهی می كنند؟ 5. آیا می دانید آن مقدار كه در متون آموزش و پرورش و دانشگاه كلمات عربی را تزریق می كنند كارساز نیست و فارغ التحصیلان ما نمی توانند اكثرا یك صفحه قرآن را بی غلط بخوانند؟ 6. آیا می دانید بعضی به خیال اینكه قرآن از فهم بشر بالاتر است و فهم آن مخصوص اهل بیت است از تدبر در آن می ترسند، با اینكه خداوند دستور به تدبر داده است و در حدیث می خوانیم: من زعم ان كتاب الله مبهم فقد هلك و اهلك راستی اگر قرآن را نمی توان فهمید پس چگونه به ما دستور داده اند روایات را بر قرآن عرضه كنیم و اگر ضد آن بود آن روایات را به دیوار بزنیم؟ 7. آیا می دانید مهجوریت قرآن غافلانه نیست زیرا در قرآن می خوانیم در روز قیامت پیامبر(ص) می فرماید: پروردگارا قوم من قرآن را مهجور گرفتند و نمی فرماید قرآن نزد قوم من مهجور بود و مهجور گرفتن با توجه و عمد است؟ وَ قالَ الرَّسُولُ يا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً 8. آیا می دانید آیه وَ قالَ الرَّسُولُ يا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً چه معنایی دارد: الف: در پر خطر ترین دادگاه یعنی روز قیامت ب: نزد عالی ترین قاضی یعنی خداوند ج: از محبوبترین و بالاترین مقام هستی یعنی پیامبر(ص) د: شكایت توسط كسی است كه مظهر رحمه للعالمین است. ه: شكایت پدر از فرزند است انا و علی ابوا هذه الامه و: شكایت حتمی است چون با فعل ماضی آمده است. (وَ قالَ الرَّسُولُ) ز: شكایت با استمداد از كلمه یا رب است. ح: شكایت از كسی است كه امید شفاعت از او داریم. ویل لمن كان شفعاء ه خصماءه؟ 9. آیا می دانید بعضی ها نمی توانند قرآن بخوانند؟ بعضی به غلط می خوانند. بعضی كه می توانند درست بخوانند نمی خوانند. و بعضی كه می خوانند تدبر نمی كنند. و بعضی به آن عمل نمی كنند. و بعضی قرآن را محور كار خود نمی دانند و در درسها و سخنرانی ها و نوشته به قرآن اولویت نمی دهند. و بعضی قرآن را تنها برای مهریه عروس، بالای سر مسافر، سوگند یاد كردن، كتاب استخاره و امثال آن می خواهند. 10. آیا می دانید مثال ما مثال بیماری است كه بجای مصرف دارو مشغول چیدن و تنظیم انواع قرص هاست؟ 11. آیا می دانید مثال ما مثال مهمانی است كه به جای گوش دادن به سخنان صاحبخانه به نقش و نگار در و پنجره توجه می كند؟ 12. آیا می دانید گروهی به جای تدبر در قرآن و پیام و الهام گرفتن از آن و عمل به آن به سراغ حواشی آن می روند و بیشتر عمر خود را صرف مباحث علوم قرآن مانند محكم و متشابه، ناسخ و منسوخ، تاویل، شان نزول، تاریخ كتابت، تاریخ ترجمه، تاریخ تفسیر، طبقات مفسرین، تفاوت كتب تفسیری و امثال این بحث ها می كنند؟ (البته بعضی از این بحث ها نظیر بحث اعجاز و بحث سلامت از تحریف ضروری است اما صرف بیشتر عمر به این علوم مانند كسی است كه به جای شنا در استخر، دور استخر می دود؟) 13. آیا می دانید بعضی بجای بیان روح قرآن آنقدر به نقل اقوال می پردازند كه خود قرآن در آن اقوال گم می شود و بعضی آنقدر احتمالات متعددی را مطرح می كنند كه حتی محكمات قرآن، متشابه می شود؟ 14.بعضی وارد گود عرفان، بعضی وارد تحقیق مفصل روی لغات، بعضی در مقام نقل شان نزول های متعدد و بعضی قرآن را به دون توجه به روایات معتبر رسیده از اهل بیت(ع) تفسیر می كنند؟ در حالی كه خود قرآن به ما می فرماید: وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا یعنی سخنان پیامبر(ص) را كه خود مستقیما فرموده و یا به اهل بیت ارجاع داده باید بگیریم و در روایات متواتر می خوانیم بین قرآن و اهل بیت هرگز جدایی نیست و اگر به هر دو تكیه كنید هرگز گمراه نمی شوید؟ 15. آیا می دانید در بسیاری از سخنرانی ها سهم تاریخ، تحلیل سیاسی، شعر و خواب و خطابه و روضه و امثال آن داده می شود ولی سهم قرآن داده نمی شود با اینكه خداوند به پیامبر(ص) می فرماید سخنرانی تو باید درباره بیان قرآن باشد لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِم ؟ 16. آیا می دانید هزاران پایان نامه در علوم قرآن نوشته می شود ولی این پایان نامه ها در دانشگاه ها بایگانی و جامعه از آن خیری نمی بیند؟ 17. آیا می دانید در دانشگاه های قرآن و حدیث سرفصلهای علوم قرآن كاربردی نیست و نیازسنجی نشده است؟ 18. آیا می دانید تلاوت زیبا در مواردی به هنرنمایی تبدیل شده است؟ 19. آیا می دانید در آموزش صرف و نحو از آیات قرآن و روایات كمتر استفاده می شود؟ 20. آیا می دانید فیلم های كوتاهی با مضامین قرآنی نایاب است؟ 21. آیا می دانید تفسیر ساده برای نوجوانان نایاب است؟ 22. آیا می دانید بیان صحیح از قصه های قرآن برای نوجوانان نایاب است؟ 23. آیا می دانید موقوفات برای قرآن كمیاب است؟ 24. آیا می دانید نذر تلاوت قرآن نایاب است؟ 25. آیا می دانید توجه به قرآن در نام شبی با قرآن مطرح می شود؟ آیا درست است كه بگوییم شبی با اكسیژن و یا شبی با سلامتی؟ 26. آیا می دانید در بسیاری از حوزه ها و نزد بسیاری از مدرسین تدبر در قرآن درس جنبی است نه اصلی؟ 27. آیا می دانید توجه به كتاب مخلوق بیش از كتاب خالق است؟ 28. آیا می دانید كه به آیه خُذِ الْكِتابَ بِقُوَّةٍ عمل نكرده ایم؟ 29. آیا می دانید اگر كتاب آسمانی را به پا نداریم خداوند لقب پوچی به ما داده است؟ قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ لَسْتُمْ عَلى شَيْءٍ حَتَّى تُقيمُوا التَّوْراةَ وَ الْإِنْجيلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُم 30. آیا می دانید كلمه اقامه در قرآن در چهار جا به كار رفته است: أَقيمُوا الدِّين أَقيمُوا الْوَزْنَ أَقيمُوا الصَّلاةَ وَ لَوْ أَنَّهُمْ أَقامُوا التَّوْراةَ وَ الْإِنْجيلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ مِنْ رَبِّهِم. 31. آیا می دانید اگر ما كتاب آسمانی را بپا داریم وضع اقتصادی ما بسیار خوب می شود؟ وَ لَوْ أَنَّهُمْ أَقامُوا التَّوْراةَ وَ الْإِنْجيلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ لَأَكَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِم 32. آیا می دانید باید تلاوت هر آیه ای ایمان ما را زیاد كند؟ وَ إِذا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آياتُهُ زادَتْهُمْ إيماناً 33. آیا می دانید تلاوت قرآن باید دل ما را بلرزاند؟ إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذينَ إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُم 34. آیا می دانید گروهی از جن همین كه برای اولین بار صدای قرآن را شنیدند ایمان آوردند (يَهْدي إِلَى الرُّشْدِ فَآمَنَّا بِهِ) و دیگران را به پیروی از آن دعوت كردند (يا قَوْمَنا أَجيبُوا داعِيَ اللَّهِ) ولی ما این همه قرآن شنیدیم، نه دلی تكان و نه ایمانی زیاد و نه اشكی جاری و نه رشدی اضافه و نه تبلیغی صورت گرفت؟ 35. آیا می دانید قرآن ذكر است إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْر و اعراض از آن زندگی نكبتی را به بار می آورد (وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْري فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكا) 36.آیا می دانید در قیامت بعضی شفاعت ها برای بعضی مفید نیست؟ فَما تَنْفَعُهُمْ شَفاعَةُ الشَّافِعينَ ولی شفاعت قرآن حتما كارساز است. شافع مشفع 37. آیا می دانید قرآن كشتی بی سوراخ است؟ إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُون ولی در نقل تاریخ، احتمال دروغ است و در روایات نیز روایات جعلی زیاد است؟ 38. آیا می دانید قرآن مثل دریا است كه هر كسی از آن بهره ای دارد. بعضی با نگاه، بعضی با شنا، بعضی با قایق رانی، و بعضی با غواصی. قرآن نیز این گونه است كه:كِتَابُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى أَرْبَعَةِ أَشْيَاءَ عَلَى الْعِبَارَةِ وَ الْإِشَارَةِ وَ اللَّطَائِفِ وَ الْحَقَائِقِ فَالْعِبَارَةُ لِلْعَوَامِّ وَ الْإِشَارَةُ لِلْخَوَاصِّ وَ اللَّطَائِفُ لِلْأَوْلِيَاءِ وَ الْحَقَائِقُ لِلْأَنْبِيَاءِ. 39. آیا می دانید عجایب قرآن قابل شمارش نیست؟ امیرالمومنین فرمود: لَا تُحْصَى عَجَائِبُه 40.آیا می دانید عجایب قرآن كهنه شدنی نیست؟ لَا تَفْنَى عَجَائِبُهُ 41. آیا می دانید بزرگانی مانند ملاصدرا و فیض كاشانی و امام خمینی و بسیاری دیگر اقرار كرده اند كه چرا بیشتر عمر خود را صرف قرآن نكرده اند؟ 42. آیا می دانید علمای ربانی، علمای قرآنی هستند كُونُوا رَبَّانِيِّينَ بِما كُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْكِتابَ وَ بِما كُنْتُمْ تَدْرُسُونَ 43. آیا می دانید قرآن نور است و كسی كه خودش نور ندارد نمی تواند مردم را از ظلمات به نور دعوت كند؟ 44. آیا می دانید كه عظمت ماه مبارك رمضان به روزه نیست بلكه به نزول قرآن است: شَهْرُ رَمَضانَ الَّذي أُنْزِلَ فيهِ الْقُرْآن و نفرمود: شهر رمضان الذی كتب فیه الصیام 45. آیا می دانید در نمایشگاه كتاب توجه مردم به كتب تفسیری زیاد شده است؟ 46. آیا می دانید عزیزانی كه مسیر سخنرانی های خود را به سمت قرآن سوق داده اند مخاطبین كمی و كیفی بیشتری دارند؟ 47. آیا می دانید اینكه پیامبر (ص) فرمود هرگز نباید بین قرآن واهل بیت جدایی باشد بنابراین سزاوار است در كنار هر جلسه عزاداری یك جلسه قرآن هم باشد؟ 48. آیا می دانید كه امام رضا فرمود نماز بر مردم واجب شد تا قرآن از مهجوریت بیرون آید؟ عَنِ الرِّضَا ع أَنَّهُ قَالَ أُمِرَ النَّاسُ بِالْقِرَاءَةِ فِي الصَّلَاةِ لِئَلَّا يَكُونَ الْقُرْآنُ مَهْجُوراً مُضَيَّعا سروران گرامی باید به پا خیزیم و اگر غفلت یا تقصیر و قصوری بوده از خداوند عذر خواهی كنیم و از امروز قرآن را جدی بگیریم؟ خُذِ الْكِتابَ بِقُوَّةٍ نكاتی به نظر می رسد كه بیان می كنم عزم و تصمیم با شما. ولی بدانیم اگر عزم نداشته باشیم مثل پدر خود حضرت آدم قابل توبیخیم كه قرآن می فرماید: َ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْما همه به پا خیزیم و برای خدا و شادی دل پیامبر(ص) و چشیدن مزه قرآن و چشاندن آن مزه به دیگران یك نهضتی ایجاد كنیم مثلا: 1. كسانی كه توان تدریس تفسیر دارند تفسیر را وارد حوزه درسی خود نمایند. یعنی برنامه ریزی حوزه جوری باشد كه هر طلبه حداقل در هر سال با یك جزء تفسیر آشنا شود. 2. اهل منبر نیمی از سخنرانی خود را به بیان آیات قرآن اختصاص دهند. 3. در همه روزنامه ها و مجلات ستونی برای فهم گوشه ای از آیات قرآن اختصاص یابد. 4. صدا و سیما از قصه ها و آیات كوتاه با هنر و نمایش و یا از مثال های قرآن با امكانات هنری خود بهره گیرد. 5. آموزش پرورش و دانشگاه تفسیر آیاتی را كه هر روز با آن سر و كار داریم در متون كتاب درسی تزریق كنند. 6. موضوعاتی كه برای همه مردم مورد نیاز است از قرآن استخراج شود. 7. اگر از تاریخ می گوییم حوادث تاریخی قرآن را در اولویت قرار دهیم. 8. اگر از اخلاق می گوییم آیات اخلاقی قرآن را مطرح كنیم. 9. اگر مثالی می زنیم یا تشبیه به كار می بریم قرآن را فراموش نكنیم. 10. اگر فضایل امیرالمومنین (ع) را می گوییم آیاتی كه در شان آن بزرگوار است در اولویت قرار دهیم. 11. اگر از حضرت مهدی (ع) و حكومت ایشان سخن می گوییم از منابعی كه قرآن و مهدویت را بررسی كرده اند استفاده نماییم؟ 12. در عزل و نصب ها، قهر و صلح ها، ارتباط و ترك روابط، انتخاب همسر، آیین همسرداری، انتخاب شغل، عبادات و سیاست، خطوط كلی اقتصاد، حقوق، مدیریت و هر رشته دیگر اول بسراغ قرآن برویم بعد نهج البلاغه و روایات معتبر، بعد سیره اهل بیت (ع) و در پایان از تجربه های تاریخی بزرگان استفاده كنیم. این آرزو آغازی است كه می توان از ماه رجب و شعبان و رمضان كمك گرفت زیرا ماشین هایی كه هوا گرفته در سرازیری ها روشن می شود و سرازیری عبادات و قرآن ماه رمضان است. در پایان، این ناله ی هدهدی بود نزد سلیمان ها كه اگر سلیمان ها توجه فرمایند بالقیس های دنیا به اسلام رو خواهند آورد ولی اگر بگویند این هدهد پرنده كوچكی است و حرف او الزام آور نیست حركتی صورت نخواهد گرفت.
و الامر الیكم و السلام
1. كافی، ج2، ص 599. 2. محاسن، ج 1، ص 421 . 3. فرقان، 30. 4. حشر،7. 5. مریم، 12. 6. مائده، 68. 7. شوری، 13. 8. رحمن، 9. 9. بقره،43. 10. مائده،66. 11. مائده،66. 12. انفال،2. 13. انفال،2. 14. جن، 2. 15. احقاف، 31. 16. حجر، 9. 17 طه، 124. 18 مدثر، 48. 19. حجر، 9. 20. عوالی الئالی ج 4 ص 105. 21. كافی، ج 2، ص 599. 22. بحارالانوار، ج 2، ص 284. 23. آل عمران، 79. 24. بقره، 185. 25. من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 310. 26. مریم، 12. 27. طه، 115.
شکایت از خدا
اللهم انا نشکو الیک فقد نبینا، صلواتک علیه و اله، و غیبه ولینا، و کثره عدونا، و قله عددنا و شده الفتن بنا، و تظاهر الزمان علینا، فصل علی محمد و اله و اعنا علی ذلک بفتح منک تعجله و بضر تکشفه و نصر تعزه و سلطان حق تظهره، و رحمه منک تجللناها و عافیه منک تلبسناها، برحمتک یا ارحم الراحمین.
بارالها ما به درگاه تو شکایت می کنیم از فقدان پیغمبرت و از غیبت امام ما و بسیاری دشمن ما و کمی عدد ما و فتنه های سخت بر ما و غلبه محیط روزگار بر ما پس درود بر محمد و آلش فرست و ما را در همه این امور یاری کن به فتح عاجلی از جانب خود و برطرف ساختن رنج و سختی و نصرت با اقتدار و عزت و سلطنت حقه که تو آشکار گردانی و رحمتی از توجهت که بر همه ما شامل گردد و لباس عافیت که ما را بپوشاند به حق رحمت نامنتهایت ای مهربانترین مهربانان عالم.
نصایح میرزاى تبریزى (قدس سره) به طلّاب
معمولاً طلّاب جوانى که خدمت فقیه مقدّس، میرزاى تبریزى قدس سره مىرسیدند، این سؤال را مىپرسیدند که: »آقا! بفرمایید چه کار کنیم که کارهایمان مرضىّ ولى عصرعلیه السلام باشد؟«
مرحوم میرزا قدس سره قبل از هر چیزى به ظاهر طلّاب نظر مىکردند. اگر مىدیدند که لباس آنها مناسب طلبگى نیست یا موهایشان بلند است و یا فقط تهریش دارند، با کمال محبّت ابتدا به مشکل ظاهرى آنها پرداخته و مىفرمودند: » اول شکل ظاهر را باید درست کرد. شما موظف هستید در جامعه طورى حرکت کنید که هیئت شما با سایر جوانان متفاوت باشد. موها باید کوتاه، ریش معمولى و لباس مناسب شأن باشد«. آنگاه مىفرمودند: اولاً طلبه باید به تکلیف خود که شامل حلال و حرام الهى است دقت کامل داشته باشد و با مسایل سرسرى برخورد نکند که این قدم اول سازندگى است.
در ثانى هر کارى را که مىخواهد انجام دهد، براى خدا باشد؛ یعنى با توکل به ایزد منّان کار را براى رضاى خدا انجام دهد و جز خداى متعال چیز دیگرى را مدّ نظر نداشته باشد. اگر کار خالصانه براى خدا انجام گرفت، نتیجه خواهد داد و خدا در مقابل آن اخلاصى که در عمل صورت مىگیرد، درجه داده و شخص را به مرتبهاى والا خواهد رساند. نکتهى دیگر اینکه ولاى به اهل بیت (علیهم السلام) باید همواره مدّ نظر باشد و با اخلاص کامل به ساحت مقدّس آنان عرض ادب کرده و کارى کند که رضایت آنها در آن کار باشد و با زبان و عمل خود محبت خویش را به آنان ابراز کرده و در مقابل شبهات بایستد و از مظلومیت آنان دفاع کرده و حامى واقعى مذهب باشد.
نکتهى دیگرى که مرحوم میرزاقدس سره به طلّاب جوان تذکّر مىدادند، درس خواندن آنان بود که طلبه باید تمام وقت خود را جهت درس خواندن صرف کرده تا بتواند به دین خدمت کند. اگر طلبه درس نخواند و شب و روز خود را به مسایل دیگر بگذراند، نه تنها خدمت به دین نخواهد کرد؛ بلکه ضربه هم خواهد زد.
مورد دیگرى را که مرحوم میرزا قدس سره به آن توصیه مىکردند، توجّه به معنویات در کنار درس بود. ایشان مىفرمود: زمانى که ما در مدرسهى فیضیه بودیم، نیمه شب (جهت نماز شب) مسجد مدرسه مملوّ از طلبه مىشد به طورى که اگر یک نفر غریبه وارد مىشد، از کثرت حضور طلّاب، تصور مىکرد که وقت نماز صبح است، طلّاب به شب زندهدارى و تهجّد بسیار مقیّد بودند.
طلبه باید در جهت معنویت و خودسازى گام بردارد و از توسّل به اهل بیتعلیهم السلام دریغ نکند. مرحوم میرزا قدس سره معتقد بود که نیمه شب وقت مزد گرفتن است؛ از این رو خودشان نیمه شبها با خداى خود راز و نیاز مىکردند و با معبود، پیوند قلبى خاصى داشتند که حرکت نیمهشب ایشان و تهجّد در حرم مطهّر و مسجد امام حسن عسکرىعلیه السلام زبانزد طلّاب بود.
نکتهى دیگرى که ایشان بدان بسیار اصرار داشتند، این بود که مىفرمودند: طلبه علاوه بر آنکه باید زرنگ باشد، باید با تواضع و افتادگى حرکت کند؛ خود را کسى حساب نکرده و با خلوص کامل به درس و بحث خود مشغول شود. اگر خود را کسى فرض کرد، به جایى نخواهد رسید.
یکى دیگر از نکاتى که مرحوم میرزا قدس سره به طلّاب جوان توصیه مىکرد، مشغول شدن به کتب سنّتى حوزه و خارج نشدن از چهار چوب آن کتب بود. ایشان با روشهاى نوین حوزوى سخت مخالف بودند و مىگفتند: طلبه باید مانند قدیم، همان روش را در پیش بگیرد که آن کتب انسان را »ملّا« مىکند. ایشان با تغییر کتب حوزه موافق نبودند و معتقد بودند طلّاب ضمن خواندن دروس قدیم باید آزاد باشند تا هر کس نسبت به استعداد و توانایى خود درس بخواند و با بردن دروس به مدارس سخت مخالف بودند، ایشان تا در قید حیات بودند بارها مخالفت خود را با این روش اعلام کردند و معتقد بودند طلّاب باید بر طبق استعداد خود سر درس حاضر شوند تا بتوانند استفادهى کامل را ببرند.
آنها باید به درسهاى مختلف سر بزنند تا اگر درسى را که مفید و مطابق با استعداد خود تشخیص دادند در آن شرکت کنند.
برگرفته از کتاب اخلاق علمی میرزای تبریزی صفحه ۳۶۱
اول جورابا نازک شد بعد مچی شد بعد مانتو ها یه خورده کوتاه شد بعد چادر افتاد بعد شلوار کوتاه شد بعد مانتو خیلی کوتا شد (بلوز) بعد آستین مانتو کوتاه شد بعد روسری شال شد بعد شالا کوتاه شد بهد تو سر یه سنگی افتاد و از پشت باد کرد بعد مانتو ها حریر شد بعد مانتوها جلوشون باز شد بعد شلوارارو درآوردند یه ساپورت کلفت پوشیدند بعد ساپورت نازک تر شد و کوتاه تر بعد مانتوها از وسط و پایین و بالا تور شد بعد تو خیابانوا شالا دستمال گردنی شد تو اون وسطا جوراب حذف شد مانتو تنگتر شد و… چند وقت دیگه به نظرتون چی میشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/
یادش بخیر زمون ما تو مدرسه تو صف شلوارامونو بلند میکردن که ببینن رنگ جورابمون مشکیه یا نه.
اگه مشکی نبود باید اولیا می اومدن ولی حالا چی
از ترس اینکه مبادا یکی از مسئولین مدرسه ما رو بیرون ببینن جرات نداشتیم بدون مقنعه بیرون بریم ولی حالا چی
می اومدیم بیرون همه چادری با حجاب ولی حالا چی
مردا همه ریش دار و با غیرت و مذهبی ولی حالا چی
کارکنان دولت همه برا خودشون یه پا طلبه بودند از بس با حجاب و مقید بودن ولی حالا چی
معلما و مدیرا و معاونا همگی درس دین می دادن ولی حالا چی
بازی بچه ها خاله بازی و گرگم به هوا و غیره بود ولی حالا چی
خیلی چیزای دیگه یه جور دیگه بود ولی حالا چی
جاتون خالی امروز رفته بودم امام زاده صالح یه صحنه ای دیدم دلم کباب شد یه مردی با شلوار پاره پتره اومده بود بیچاره حتما شلوار دیگه نداشت مامان و آبجی و خانمش هم محلش نمیذارن که ندوخته بودن خواستم برم بهش بگم اگه بخوای من شلوارت رو برات روفو می کنم ولی اینم بگم گوشی گرون قیمتی دستش بود بعد که دقت کردم دیدم خیلی ها لباس پاره پوشیدن اگه بتونم یه مغازه تو تجریش بزنم فقط برا روفو لباس فک کنم خیلی پول به جیب می زنم نظر شما چیه؟
دانشجوی امروز؛ باکیفیتتر از ابتدای انقلاب
«نقش دانشجویان در اوّل انقلاب نقش برجستهای بود؛ درحالیکه دانشجویان آنروز کشور از لحاظ تعداد و کمیّت، با دانشجوی امروز قابل مقایسه نبودند، ما آنروز حدود دویستوخردهای هزار در کلّ کشور دانشجو داشتیم، امروز حدود نزدیک به پنج میلیون داریم؛ یعنی جمعیّت کشور شده حدوداً دو برابر، [امّا] جمعیّت دانشجو در کشور شده حدوداً بیست و یکیدو برابر؛ از لحاظ کیفیّت هم مثل شماها نبودند، بله پُرشور بودند، انقلابی بودند، انگیزه داشتند امّا عمق انقلابیشان و عمق تفکّر اسلامیشان مثل دانشجوی امروز نبود؛ یعنی این حرفهایی که امروز این برادرها اینجا زدند، اینها خیلی سطحش بالاتر است از آنچه آنروز دانشجوی زُبده و نخبهی انقلابی برزبان میآورد.
ما اینجا یک جلسهای داشتیم، چندین جلسه پشت سر هم با تعدادی دانشجو در دانشگاه امیرکبیر فعلی -که آنروز اسمش پُلیتکنیک بود- و بحث دربارهی این بود که آیا خطّ امام یک واقعیّتی است و اصلاً چیزی است که وجود دارد یا نه؟ نمیتوانستند منظومهی فکری امام را درک کنند و تحمّل کنند؛ بنده هم جزو مدعوّین آن جلسه بودم، بنیصدر هم جزوشان بود، بعضیهای دیگر هم بودند، سه چهار نفر هم دانشجو بودند؛ بحث در این بود که اصلاً آیا یک منظومهی فکریای بر حرفهای امام حاکم هست یا نه؟ یعنی یکچیز به این واضحی را نمیتوانستند درک کنند؛ امروز برای شما این مسئله جزو واضحات است. کیفیّت دانشجوی انقلابی امروز نسبت به کیفیّت دانشجوی انقلابی آنروز خیلی بالاتر است.»
بیانات در دیدار جمعى از دانشجویان، ۱۳۹۵/۰۴/۱۲
خدای متعال برای ما رهبرانی قرار داده که با زندگی ساده خود برای ما الگو بوده اند .یکی از آنان حضرت امام خمینی (رحمة الله علیه) بود . پس از وی حضرت آیت الله خامنه ای نیز چون اوست . ایشان می فرمودند که :
« من وقتی ازدواج کردم همسرم از پدرش ، که فرش فروش بوده ، فرشی به عنوان جهیزیه به همراه داشته است که هنوز نیز، با وجود فرسودگی آن ، در منزل ما از آن استفاده می شود و بجز آن ، قالی دیگری در منزل نداریم . چند مرتبه اخوالزوجه ها گفته اند که این قالی نخ نما شده و خواسته اند که آن را عوض کند ولی من اجازه نداده ام . اصلا در طول زندگی خود ، نه قالیچه ای خریده ام و نه فرشی به خانه اضافه کرده ام ، حتی آنها را تبدیل به احسن نیز نکرده ام . من در طول این دوران یک مرتبه گوشت تازه نخریده ام ، کوپن گوشت سردی که همه مردم از آن استفاده می کردند ما نیز از آ ن استفاده می کردیم ، مگر آنکه گوشت نذری می آوردند . سایر مایحتاج زندگی مثل پنیر، نفت و کره نیز به همین صورت تهیه می شود ».
این زندگی رهبر ماست که در بالاترین مقامات این کشور قرار دارد و در طول زندگی خود، زندان، شکنجه ، تبعید و بسیاری گرفتاریهای دیگر را به جان خریده و برای خدمت به اسلام به عنوان فردی شایسته مشغول انجام وظیفه است .
آیت الله مصباح یزدی ،کتاب مباحثی درباره حوزه، ص :215
امام على عليه السلام:
أطِعْ مَن فَوقَكَ يُطِعْكَ مَن دُونَكَ؛
از مافوق خود اطاعت كن، تا زيردستت از تو اطاعت كند.
غرر الحكم، ح2475؛ حكمت نامه بسيج، ص250
????یکی بهم گفت ترکی یادم بده????
????گفتم باشه ????
????دوز یعنی نمک
????دوز یعنی درست
????دوز یعنی مستقیم
????دوز یعنی بچین
????دوز یعنی خوک
????دوز یعنی صبرکن
لبخندی زد وگفت اینو نمی تونم یکی دیگه بگو…
گفتم باشه:
????اوزوم یعنی خودم
????اوزوم یعنی صورتم
????اوزوم یعنی شناکنم
????اوزوم یعنی پاره کنم
????اوزوم یعنی انگور
گفت : اینم نمی تونم ،
بنویس بده از روش بخونم…
گفتم باشه :
نوشتم :
???? کتی گِتی کُتی گُتی گِتی…!!
گفت یعنی چی ؟؟؟
گفتم یعنی: دهاتیه رفت کت رو برداشت و رفت!
سلام
من در خرداد ماه ثبت نام کتاب دختر دایی همسرم که امسال کلاس سوم میره رو انجام دادم و هیجده هزار و چهارصد تومان هزینه کتاب شد و امروز 23 تیرماه خواهرم آمده و گفت چهل و پنج تومان هزینه کتاب خواهرزاده ام شد که اتفاقا اونم کلاس سوم میره نکته قابل توجه در اینه که فیشی رو که به خواهرم دادند با خودکار عوض کردند و گرنه همون بیست تومن پول کتاب بود خلاصه شوهر خواهرم زنگ زد به یکی از آدمایی که تو آموزش و پرورش هستند و گفت پول کتاب چقد هستش اون آدم گفت بستگی داره شما فرض کنید که کمک به مدرسه میدین و غیره ، در زیر عکس فیشی رو که خواهرم از مدرسه گرفته گذاشتم تا خودتون قضاوت کنید
امروز من این پست رو میذارم تا هر کس از شما که دستش به جایی میرسه و به اصطلاح سری تو سرا داره یه کاری بکنه فراموش نکنین یکی از وظایف انسانها بر روی زمین امر به معروف و نهی از منکر هست و اینکه کارکنان آموزش و پرورش و مدارس وظایف خود را درست انجام ندن این ما هستیم که باید تذکر بدیم یادتون نره
فریضه الهی هستش همه تلاشت رو بکن.
مانده ام من خادم و نوکر و غیره به چه کسانی می گویند و چه وظایفی دارند و این حیرانی من از اینجا ناشی می شود که موقع انتخابات کاندیداها می گویند آمده ایم فقط برای خدمت کردن به مردم و کلی از این حرفا و بعد انتخابات و هنگامی که تو صندلی و پشت میز می شینند و جلوی دوربین صدا و سیما هستند دوباره میگن ما خادم این ملتیم ولی نمی دونم در غیر این دو وقت چرا به جای خادمی سروری میکنند مثل این می مونه که بری تو بازار برده فروشان تا برده بگیری اون قدر تعریف می کنند تا یکی رو میگیری ولی وقتی برده رو میاری خونه بعد یه مدت می بینی اون شده صاحب خونه و تو برده و دیگه هم کاری از دستت بر نمی آد (البته همه رو نمی گم تا غیبت مجموع بشه فقط بعضیا)
نتیجه :
خادم به کسی میگن که وقتی می خوای ببینیش نمی تونی باید هفت خوان رستم رو رد کنی اگه شد شاید ببنیش
وقتی یه گرفتاری برات پیش اومد اون عقب وایسه تو مشکل رو حل کنی
هر کاری که باب میل خادمه و با عقاید اون سازکاره همون باید بشه
جرات نداری بهش یه چیزی بگی اون وقت بد جور حالت رو میگیره
دوستای اون باید دوست تو هم باشه
خلاصه آقایی و سروری برای اون باشه